شناخت امام زمان(عج)
حضرت مهدی (ع)
من خاتم اوصیا هستم و خداوند بواسطه من بلا را از خانواده و شیعیانم بر طرف مى کند.
بحارالانوار 52: 30.
پیمان شکنی مرام ما شد
گنجینه ی پول رام ما شد
سود است برای ما زمانه
دوریم ز تو چه بی بهانه
پیش درآمد
از شناخت خداوند تا شناخت امام زمان (عج)
هدف از آفرینش، بندگی خداوند متعال است[1] و اساس و پایه بندگی، شناخت او است.[2] عالیترین تبلور این معرفت، شناخت پیامبر(ص) و اوصیای او است. بی گمان یکی از وظایف مهم بندگان در مقابل پروردگار، شناخت آن وجود مقدس است. این معرفت زمانی به کمال میرسد که پیامبران خداوند ـ به ویژه پیامبر خاتم(ص) ـ را به خوبی شناخته باشند. این مهم نیز حاصل نمی گردد؛ مگر با شناخت اوصیای او به خصوص آخرین حجّت الهی.
امام حسین بن علی(ع) به اصحاب خود فرمود: «أَیهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلا لِیعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ»؛ «ای مردم! همانا خداوند متعال بندگان را نیافرید، مگر برای آنکه او را بشناسند. پس در آن هنگام که او را شناختند، بندگی او را خواهند کرد. و آن هنگام که او را بندگی کردند، با عبادت او از عبادت غیر او بی نیاز میگردند». شخصی پرسید: «ای پسر رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت، معنای شناخت خدا چیست؟» سالار شهیدان(ع) در پاسخ فرمود: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامهم الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ»؛[3] «معرفت خدا عبارت است از اینکه اهل هر زمان امامی را که اطاعتش بر آنان واجب است، بشناسد».
بنابراین به روشنی معلوم میشود که شناخت امام، از معرفت خداوند جدا نیست؛ بلکه یکی از ابعاد آن است. در دعایی صادر شده از ناحیه مقدسه آمده است:
«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حجّتکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حجّتکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»؛[4] «خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، پیامبرت را نمی شناسم. خدایا! رسول خود را به من بشناسان که اگر رسول خود را به من نشناسانی، حجّت تو را نمی شناسم. خدایا! حجّتت را به من بشناسان که اگر حجّت خود را به من نشناسانی، از دین خود گمراه میشوم».
امامت نقش اساسی در حفظ نظام و کمال بشر و حرکت او به سوی خدا و اجرای احکام الهی دارد و اطاعت امر امام، از نظر شرع و عقل واجب است. از این رو در وجوب شناخت امام ـ بر حسب حکم عقل و شرع ـ جای هیچ گونه تردید و شبههای نیست؛ زیرا هم مقدمه اطاعت است و بدون وجوب آن، اطاعت و نصب امام بیهوده خواهد بود، و هم بر حسب آنچه در روایات استفاده میشود، بالخصوص واجب است.[5]
امیرمؤمنان علی(ع) در این باره فرمود:«... وَ إِنَّمَا الائِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ و لایدْخُلُ الْجَنَّةَ إلا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لایدْخُلُ النَّارَ إِلامَنْ أَنْکَرَهُم»؛[6] «پیشوایان، مدیران الهی بر مردمند و رؤسای بندگان او هستند. هیچ کس ـ مگر شخصی که آنها را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند ـ وارد بهشت نخواهد شد. و کسی ـ جز آنکه آنها را انکار کند و آنان نیز او را انکار کنند ـ داخل دوزخ نگردد».
اگر برای کسی این معرفت به دست آمد، هرگز تقدیم یا تأخیر ظهور مهدی آل محمد(ع) گرد ملال بر خاطرش ننشاند.
وقتی ابو بصیر از حضرت صادق(ع) پرسید: آیا برای من افتخار حضور درمحضر قائم آل محمد(ع) حاصل میشود؟ آن حضرت فرمود: «أَ لَسْتَ تَعْرِفُ إِمَامَکَ»؛ «آیا امام خود را نمیشناسی؟» عرض کرد: میشناسم؛ به خدا سوگند! شما هستید.
پس آن حضرت فرمود: «وَ اللَّهِ مَا تُبَالِی یا أَبَا بَصِیرٍ أَلا تَکُونَ مُحْتَبِیاً بِسَیفِکَ فِی ظِلِّ رِوَاقِ الْقَائِمِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ»؛[7] «به خداوند سوگند! [در این صورت] هیچ جای نگرانی نیست! اگر این توفیق را نیابی که به همراه قائم (عج) ، شمشیر به دست گرفته باشی»؛ یعنی، با این شناخت به درجه کسی رسیدهای که در جوار حضرت مهدی (عج)، در راه خدا به جهاد بر میخیزد.
امام همچنین میفرماید: «...اعْرِفْ إِمَامَکَ فَإِنَّکَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَکَ لَمْ یضُرَّکَ تَقَدَّمَ هَذَا الاَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ یقُومَ صَاحِبُ هَذَا الاَمْرِ کَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ کَانَ قَاعِداً فِی عَسْکَرِهِ لا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ...»؛[8] «امام خود را بشناس! پس همانا هنگامی که امام خود را شناختی، هیچ آسیبی به تو نخواهد رسید؛ از اینکه امر ظهور جلو بیفتد و یا اینکه عقب بیفتد. هر کس که امام خویش را شناخت و آن گاه پیش از آنکه صاحب الامر قیام فرماید از دنیا رفت، بسان کسی است که در سپاه آن حضرت حضور پیدا کرده است. نه، بلکه بسان کسی است که زیر پرچم ایشان حاضر شده باشد...».
راههای شناخت امام(ع)
عمدة راههایی که در شناخت امام میتوان از آن استفاده کرد، سه راه است:
1. نص
نص؛ یعنی، تعیین و تصریح پیغمبر(ص) که مفادش خبر دادن از نصب الهی و یا نصب امام به امر الهی است. در نوع اوّل نصب بدون واسطه انجام شده و فعل الهی است و نص پیغمبر(ص) ، مثل خبر دادن از آن است. در نوع دوم فعل الهی، با واسطه پیغمبر(ص) است که به امر خدا انجام میشود و استناد آن به او، مانند استناد افعال ملائکه به خداوند است.
2. کرامت
ظهور کرامت به دست کسی که مدعی امامت باشد، دلیل بر صدق ادعای او است و به بیان برخی از بزرگان، دلیل بر نصّ و نصب او از جانب خداوند است. در این مسأله دو دیدگاه هست: یکی اینکه کرامت مستقلاً دلیل بر امامت است و دیگری اینکه دلیل اصلی، نصب و نص پیغمبر(ص) یا امام سابق است و کرامت، دلیل بر نصب است. اگر نص مفقود باشد و کرامت باشد، کرامت، دلالت می کند که نص بر صاحب کرامت بوده و به دست ما نرسیده است.
3. سیرة عملی
اخلاق و رفتار، وضع زندگی و علم و دانش یکی از راههای شناخت امام، برای کسانی است که اهلیّت تشخیص را داشته باشند و بتوانند از اخلاق، سلوک، گفتار و برخوردهای گوناگون، صاحب این مقام را بشناسند.[9]
امروزه با توجه به انبوه روایات معتبر، راه برای شناخت امام زمان(ع) باز است. هشتمین پیشوای شیعیان امام علی بن موسی الرضا(ع) می فرماید: «...الاِمَامُ أَمِینُ اللَّهِ فی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلادِهِ وَ الدَّاعِی إِلَی اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ الاِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُیُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ الْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّینِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِینَ وَ غَیْظُ الْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ الْکَافِرِینَ الاِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لایُدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لایُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لا یُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لا لَهُ مِثْلٌ وَ لا نَظِیرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لا اکْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ...»؛[10]
«امام امانت دار الهی در میان خلقش، حجّت او بر بندگانش، خلیفة او در سرزمین هایش، دعوت کننده به سوی خدا و دفاع کننده از حقوق واجب او بر بندگان است. امام پاک از گناه و به دور از عیبها است. دانشها به او اختصاص دارد و او به بردباری شناخته میشود. امام نظام دهنده به دین و باعث سربلندی مسلمانان و خشم منافقان و از بین رفتنِ کافران است. امام یگانة روزگار خویش است. هیچ کس در مقام، به منزلت او نزدیک نمی شود و هیچ دانشمندی با او برابری نمی کند و جایگزینی برای او پیدا نمی شود و شبیه و مانند ندارد. همه فضیلتها مخصوص او است، بدون آنکه آنها را طلب کرده باشد. این امتیازی از طرفِ فضل کننده بسیار بخشنده، برای امام است...».[11]
به راستی با شناخت همین چند ویژگی ، قدم بلندی در راه شناخت امام برداشته میشود و آن گاه نوبت به اطاعت و فرمان برداری میرسد.[12]
آثار شناخت و اعتقاد به امام زمان (عج)
1. محبت و دوستی امام
یکی از وظایف مهم شیعیان، محبت و دوستی امام است و حتّی از برجسته ترین آثار معرفت او، محبت به آن وجود مقدّس است. این شناخت به هر میزان بیشتر باشد، محبت آنان فزون تر میشود و هر قدر محبت بیشتر شد، نشان از وجود سنخیت با آن انوار مقدس است. این هم سنخی نیز هر قدر افزایش یابد، نشان از تقرّب به ذات اقدس الهی است و این والاترین کمال است.
از آنجایی که خود پیشوایان معصوم(ع) به مقام والای امام و امامت شناختی کامل دارند؛ وقتی سخن از یک امام پیش میآید، در نهایت بزرگداشت از او یاد میکنند.
رسول اکرم(ص) آن گاه که سخن از آخرین وصی خود به میان میآورد، در نهایت احترام از زیباترین واژگان محبت بهره برده، می فرماید: « بِأَبِی وَ أُمِّی سَمِیی وَ شَبِیهِی وَ شَبِیهُ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ عَلَیهِ جُیوبُ النُّور...»؛[13] «پدر و مادرم فدایش باد که او هم نام من و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است که بر او نور هایی احاطه دارد...».
امام علی بن ابیطالب(ع) نیز میفرماید: «فَانْظُرُوا أَهْلَ بَیتِ نَبِیکُمْ فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا، وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فَانْصُرُوهُمْ، فَلَیفَرِّجَنَّ اللَّهُ [الْفِتْنَةَ] بِرَجُلٍ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ. بِأَبِی ابْنُ خِیرَةِ الامَاءِ»؛[14] «شما همواره به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید؛ اگر آنان ساکت شدند و در خانه نشستند، شما نیز سکوت کرده، به زمین بچسبید و اگر از شما یاری طلبیدند، به یاری آنان بشتابید. خدای متعال به دست مردی از ما اهل بیت، ناگهان فرج عنایت خواهد کرد. پدرم فدای او باد که فرزند بهترین کنیزان است».
حضرت حسین بن علی(ع) نقل کرده است: مردی نزد پدرم آمد و از اوصاف مهدی (عج) پرسید. ایشان وقتی صفات او را ذکر کرد، با حالتی سرشار از عشق و شیدایی، به سینه خود اشاره کرده، آهی کشید و از شدت اشتیاقِ به ایشان، به سینه خود اشاره فرمود (وَ أَوْمَأَ بِیدِهِ إِلَی صَدْرِهِ شَوْقاً إِلَی رُؤْیتِهِ).[15]
ابوحمزه ثمالی میگوید: «روزی نزد امام باقر(ع) بودم که فرمود: «ای اباحمزه! یکی از امور یقینی ـ که خداوند آن را حتمی ساخته است ـ قیام قائم ما اهل بیت است و اگر کسی در آنچه که میگویم تردید کند، خداوند را در حالی ملاقات خواهد کرد که به او کافر شده و انکار کنندة او است. سپس فرمود: پدر و مادرم فدای او که هم نام من و هم کنیه من است و هفتمین فرد پس از من میباشد».[16]
خلاد بن صفار میگوید: از امام صادق(ع) سؤال شد: آیا قائم به دنیا آمده است؟ حضرت فرمود: «لا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی»؛[17] «خیر! اگر او را درک کردم، در ایام زندگانی ام خدمت گزار او خواهم بود».
آن حضرت در روایتی دیگر فرموده است: «...أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لابْقَیتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الامْرِ»؛[18] «به درستی اگر من آن روز را درک میکردم، جانم را برای صاحب این امر نگه میداشتم».
امام علی بن موسی الرضا(ع) فرمود: « بِأَبِی وَ أُمِّی! سَمِیّ جَدِّی وَ شَبِیهِی وَ شَبِیهُ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ عَلَیهِ جُیوبُ النُّورِ تَتَوَقَّدُ بِشُعَاعِ ضِیاءِ الْقُدْسِ...»؛[19] «پدر و مادرم فدای تو که هم نام جدّم و شبیه من و شبیه موسی بن عمرانی...».
2. نجات از مرگ جاهلی
در روایات فراوانی وارد شده است: «هر کس از دنیا برود و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است». این روایت در مورد شناخت و معرفت تمامی ائمه(ع) صادق است؛ ولی در خصوص حضرت مهدی (عج) نیز روایاتی وارد شده است.
معاویة بن وهب گوید: «شنیدم از امام صادق(ع) میفرمایدکه رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ ماتَ لایعرِفُ اِمامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلیةً»؛[20] «هر کس بمیرد در حالی که امام خودش را نمیشناسد، به مرگ جاهلی مرده است».
محمدبن عثمان عَمری گوید: از پدرم شنیدم که میگفت: من در حضور ابومحمد حسن بن علی(ع) بودم. از آن حضرت دربارة این خبر ـ که زمین تا روز قیامت از حجّت خداوند بر خلقش خالی نیست و هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است ـ پرسیده شد؛ فرمود: «إِنَّ هَذَا حَقٌّ کَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ»؛ «به راستی این درست است؛ چنان که روز درست است». به او عرض شد:ای فرزند رسول خدا! حجّت و امام بعد از شما کیست؟ فرمود: «ابْنِی مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الاِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِی مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یعْرِفْهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً أَمَا إِنَّ لَهُ غَیبَةً یحَارُ فِیهَا الْجَاهِلُونَ وَ یهْلِکُ فِیهَا الْمُبْطِلُونَ وَ یکْذِبُ فِیهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ یخْرُجُ فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی الاعْلَامِ الْبِیضِ تَخْفِقُ فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ الْکُوفَةِ»؛[21] «پسرم محمد؛ او امام و حجّت بعد از من است. هر کس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است. آگاه باشید برای او غیبتی است که نادانان در آن سرگردان میشوند و اهل باطل در آن هلاک میگردند و کسانی که برای آن، وقت معیّن کنند، دروغ میگویند. سپس خروج میکند و گویا به پرچمهای سپیدی مینگرم که بر بالای سر او در نجف کوفه در اهتزاز است».
مرگ جاهلی؛ یعنی، مردنِ بدون شناخت خدا و رسول او(ص) . کسی که امام زمان خود را نشناسد، در واقع از گمراهی زمان جاهلیت ـ که خدا و پیغمبر(ص) را نمیشناختند ـ خارج نشده است. بنابراین، اگر معرفت خدا و رسول او، به معرفت امام زمان (عج) منتهی نشود، فایده ای برای انسان نخواهد داشت و او را دین دار نمیکند.
شخصی از امام صادق(ع) پرسید: منظور از جاهلیت، جهل مطلق و نسبت به همه چیز است یا فقط نشناختنِ امام است؟ آن حضرت فرمود: «جَاهِلِیةَ کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ»؛[22] «منظور، جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی است».
پس نتیجة عدم شناخت امام زمان (عج)، کفر و نفاق و گمراهی است. البته ممکن است نشناختن، در اثر عدم معرفی امام زمان (عج) از سوی خدا باشد (بدون کوتاهی خود شخص). این حالت «ضلال» نامیده میشود و مرادف با «استضعاف» است. در این حالت، شخص مقصر نیست؛ ولی به هر حال از هدایت الهی و دین داری محروم گشته است. حالت کفر و نفاق مربوط به شخصی است که برایش معرفی الهی صورت گرفته؛ ولی او در پذیرفتن آن کوتاهی کرده است. این دو حالت دارد: یا انکار و عدم تسلیم خود را به صراحت ابراز میدارد که کفر نامیده میشود و یا آن را مخفی میدارد که «نفاق» است. در هر سه صورت، شخص از مسیر عبودیت خداوند، دور افتاده.
پس شناخت و پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، نه از باب تعبّد؛ بلکه به حکم عقل انسان است. چرا که انسان خداشناس راهی به سوی خدا ندارد؛ مگر از طریقی که خودِ خداوند قرار داده است. جز از این راه، نمی تواند از رضا و خشم الهی آگاه شود. مراجعه مردم به ائمه اطهار(ع)، از باب مراجعه نادان به دانا است. این یک حکم عقلی است؛ همچنان که عاقل در امور مادّی و دنیوی خود، به دانا و متخصصِ آن مراجعه میکند، در امور معنوی و غیر مادی نیز عقل همین گونه حکم میکند.[23]
مهدی شخصی و مهدی نوعی[24]
بحث دربارة مهدی شخصی و نوعی، ارتباط مستقیمی با موضوع شناخت حضرت مهدی (عج) دارد. لفظ «مهدی» مفهوم عامی دارد و به کار بردن آن به هر فردی که خدا او را هدایت کرده باشد، جایز است. با این مفهوم همه پیامبران و اوصیا(ع) ، مهدی هستند و به کار بردن آن در حقّ شخص پیامبر(ص) و امیرمؤمنان و سایر امامان(ع) جایز است؛ زیرا همه مهدی و هدایت شده اند. حتی به کار بردن این واژه دربارة افراد دیگری که در مکتب آن بزرگواران تربیت و هدایت یافته اند، جایز است. با این حال روشن است که مقصود از مهدی ـ که بر زبان مبارک حضرت رسول(ص) جاری شده ـ یک عنوان خاص و لقبِ شخصی معیّن و عزیز است. پیامبر(ص) به ظهور او بشارت داده و مسلمانان را فراخوانده است که در ردیف منتظران ظهور او باشند.
بر حسب اخبار معتبر، «مهدی» لقب موعود آخرالزمان است که حتی تبار و اوصاف او در احادیث معتبر مورد اشاره قرار گرفته است. این ویژگیها بر هیچ کس، جز امام دوازدهم فرزند امام حسن عسکری(ع) قابل تطبیق نیست. لقب «مهدی» به این معنا (مورد هدایت خدا و احیا کننده اسلام و پر کننده جهان از عدل و داد و...) نخستین بار در مورد آن حضرت به کار رفت و این در عصر خود پیامبر(ص) انجام گرفت و مهدی به عنوان منجی و رهایی بخش معرفی شد.
مهدویّت ـ به مفهوم نوعی ـ از هیچ یک از روایات نقل شده از پیامبر(ص) و امامان(ع) قابل استفاده نیست. بر اساس این برداشت، او فردی نامعیّن است که در زمانی مناسب، زاده خواهد شد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.
از نظر منطق و برهان، «نوعی بودن مهدی» باطل و نادرست است؛ چرا که نقض غرض میشود! مقصود از قیام او، پرکردن جهان از عدل و داد است؛ ولی نوعی بودن مهدی، جهان را از ظلم و ستم پر خواهد کرد. در این صورت هر قدرتمند دروغ گویی، میتواند ادعا کند که مهدی است و به نام عدالت گستری، به جهان گیری بپردازد!! پس مدعیان مهدویّت بسیار خواهند شد و در هر زمان و مکانی، ممکن است چند تن، ادعای مهدی بودن کنند و عده ای ساده دل و نادان، گردِ ایشان جمع شوند و به ظلم و ستم بپردازند!! جنگ، سراسر زمین را فراگیرد و از خونریزی و فتنه و آشوب، آکنده گردد و... بنابراین، وجود مهدی نوعی، از نظر اجتماعی محال است.
دراین صورت وعدههای قرآن و پیامبران باطل و دروغ بوده و یا وجود مهدی پس از ظهور، قابل انکار و تردید خواهد بود؛ چون دلیلی برای آنکه او مهدی موعود است، وجود ندارد!
در تاریخ اسلام، دیده شده که مدعیان مهدویّت، بسیارآمدند ورفتند؛ اما چه خونها که نریختند چه ظلمها وستمها که نکردند! پس بایستی، مهدی، شخص معیّنی باشد که شناختش، برای خلق آسان باشد و اشتباهی در تشخیص او رخ ندهد.
آموزة «مهدی نوعی»، با اسلام منافات دارد؛ چون روایات متواتری وارد شده که آن منجی موعود، شخصی معیّن و زنده است. از طرفی این امر مستلزم آن است که سالها زمین، خالی از حجّت باشد و این هم بر خلاف اصول و مبانی اسلام است. با این حال، مدعیان مهدویّت، همگی از میان مسلمانان برخاستهاند؛ کسانی که از اصول و مبانی اسلام خبر نداشتهاند و یا حقیقت را به مسلمانان نگفته بودند![25].
یکی از دانشمندان شیعه در این باره نوشته است: موضوع مهدی نه اندیشة چشم به راه نشستن کسی است که باید زاده شود و نه یک پیشگویی است که باید در انتظار مصداقش ماند؛ بلکه واقعیتی استوار و فردی مشخص است که خود نیز، در انتظار رسیدن هنگام فعالیتش به سر میبرد. در میان ما ـ با گوشت و خون خویش ـ زندگی میکند؛ ما را میبیند و ما نیز او را میبینیم. در فضای دردها، رنجها و آرزوهای ما است و در اندوه و شادی ما شریک است. شکنجههای آزردگان و تیره روزی ناکامان زمین و بیداد ستمگران را ـ از دور یا نزدیک ـ میبیند و به انتظار لحظهای است که فرا رسد و دست پرتوان خویش را به سوی همه رنج کشیدگان، محرومان و سیهروزان دراز کند و تومار ستمگران را بریده و درهم پیچید.
البته سرنوشت این رهبر موعود، این است که خود را آشکار نسازد و همراه با دیگران، لحظه موعود را انتظار کشد. ... در احادیث نیز، پیوسته، به «انتظار فرج» و درخواست ظهور مهدی، سفارش شده است تا مؤمنان همواره چشم به راه او باشند. این تشویق، تحقّق همان همبستگی روحی و وابستگی وجدانیِ منتظران ظهور و رهبرشان است. این همبستگی و پیوند پدید نمی آید؛ مگر اینکه مهدی را هم اکنون انسانی تجسم یافته بشماریم. تجسّّم یافتن مهدی (عج) تحرک تازهای به «فکر انتظار منجی» میبخشد و آن را از توانایی و آفرینندگی بیشتری برخوردار میکند. گذشته از آن، در انسانی که به طرد ستمها پرداخته و رهبر منتظر خود را نیز هم درد، هم رنج، همسان و وابسته به خویش احساس میکند و نوعی مقاومت و شکیبایی ـ در برابر دردهایی که در اثر محرومیت به او رسیده ـ ایجاد میشود.[26]
[...] بنابراین شیعه با ردّ این انگاره، تنها به مهدی شخصی معتقد است. چنان که آیت الله حسن زاده آملی مینویسد: «امام زمان در عصر محمدی(ص)، انسان کاملی است که جز در نبوّت تشریعی و دیگر مناصب مستأثرة ختمی، حائز میراث خاتم به نحو اتم است و مشتمل بر علوم و احوال و مقامات او به طور اکمل است. او با بدن عنصری در عالم طبیعی و سلسله زمان موجود است؛ چنان که لقب شریف صاحب الزمان بدان مشعر است، هر چند احکام نفس کلیه الهیه وی بر احکام بدن طبیعی او، قاهر و نشأه عنصری او مقهور روحِ مجرّد کلّی وَلَوی او است. و از وی به قائم، حجة الله، خلیفة الله، قطب عالم امکان، واسطه فیض و به عناوین بسیار دیگر نیز تعبیر میشود.
این چنین انسان که نامش میبرم
من ز وصفش تا قیامت قاصرم
چنین کسی در این زمان سرّ آل محمد(ص) امام مهدی هادی فاطمی هاشمی ابوالقاسم
ـ م ح م د ـ نعم الخلف الصالح و دُرّ یک دانه امام حسن عسکری(ع) است. ان هذا لهو الحق الیقین. الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله»[27].
پینوشت ها :
[1] . آیه:"و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" ؛ ذاریات(15)، آیه 56.
[2] . «اول عبادة الله معرفته». شیخ صدوق، توحید ، ص34؛ شیخ طوسی، امالی، ص22.
[3] . شیخ صدوق(ره)، علل الشرایع، ج1، ص9.
[4] . کافی، ج 1، ص 342 .
[5] . لطف الله صافی گلپایگانی، پیرامون معرفت امام(ع)، ص69.
[6] . نهجالبلاغه، ص 212، خطبه 152.
[7] . محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 1 ، ص371.
[8] . نعمانی، الغیبة، ص 329، ح2؛ کافی، ج1، ص371.
[9] . ر.ک: لطف الله صافی گلپایگانی، پیرامون معرفت امام(ع)، صص77-78.
[10] . محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 201.
[11] . این روایت مفصل است که علاقه مندان می توانند به متن کامل آن مراجعه می کنند.
[12] . یکی از راه های شناخت امام مراجعه به متن ارزشمند «زیارت جامعه» است که به حق اوصاف بلندی از امام در آن ذکر شده است.
[13] . علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص156.
[14] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج34، ص118و ج41، ص353و ج51، ص121.
[15] . نعمانی، الغیبة، ص212، ح1.
[16] . نعمانی، الغیبة، ص86.
[17] . همان، ص245،ح23.
[18] . همان، ص273،ح50.
[19] . شیخ صدوق(ره)، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص37، باب35، ح3.
[20] . الغیبة، ص 129؛ کمالالدین و تمام النعمة، ج 2، ص 409، ح 9.
[21] . شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، ج 2، ص 81، ح 8.
[22] . محمدبن یعقوب کلینی، کافی،1 ، ص377.
[23] . سید محمد بنی هاشمی، معرفت امام عصر(ع) ، ص111.
[24] . اگر چه این اصطلاح در بعضی از کتاب های متأخرین به کار رفته؛ ولی در هیچ یک از آنها به روشنی تعریف نشده است؛ به گونه ای که به نظر می رسد هر یک، آن را در معنایی به کار برده اند.
[25] . ر.ک: سید رضا صدر، راه مهدی (عج)، ص 63 و 64.
[26] . سید محمد باقر صدر، جستجو و گفتگو پیرامون حضرت مهدی (عج)، ص 6 – 8.
[27] . حسن حسن زاده آملی، نهج الولایة، ص7.
منبع:
askdin.com
/هیئت محبان المهدی (عج)
/مهدویت