امور فرهنگی هیئت محبان المهدی(عج) | سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
دوست ندارم یکى از شما جوانان را ببینم
مگر در دو حال: یا در حال دانشمندى و دانش پرورى و یا در حال یادگیرى و دانش اندوزى.
اگر جوان چنین نکند کوتاهى کرده و جوانى خویش را تباه ساخته و اگر بهاران عمر خویش
را تباه کند، به خطا رفته و چنین جوانى در دوزخ خواهد بود، قسم به خدایى که محمد صلی
الله علیه و آلهرا به حق مبعوث کرده است.
الحیاة، ج 1، ص 41؛ بحارالانوار، ج 1، ص
170.
افـسـوس کـه نـامـه جوانی طی شد
و آن تـازه بـهـار زنـدگـانـی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افـسـوس ندانم که کی آمد کی شد
خیام ، رباعی 63
نسل جوان و سفارش امام صادق (ع)
جوانان زودتر از دیگران به خوبیها روى مى
آورند.
امام با اصل قرار دادن پیشگیرى، ارائه دقیق
دین حقیقى وبرگرفته از مکتب اهلبیت علیهم السلام را به جوانان توصیهمىکردند تا راه
را بر رهزنان اندیشه جوانان سد نمایند،
نگاه مهربان امام صادق(علیه السلام) به
جوانان، همراه با بزرگداشتشخصیت،تکریم استعدادها و صلاحیتها، احترام به نیازها و
توجه به قلبهاىپاک و زلال آنان بود و اقبال جمع جوانان به سوى امام(علیه السلام)
فرایندعملکرد و رفتار متین، محبتآمیز، حکیمانه و سرشار از خلوص وعاطفه آن حضرت بود،
بدان حد که سخنش بر اریکه دل آنان مىنشست،زیرا گرایش جوان به خوبى، نیکى و زیبایى
بیشتر و سریعتر ازدیگران است.
پدیدهاى که امام بدان اشاره نموده مىفرماید: «انهم
اسرع الى کل خیر» جوانان زودتر از دیگران به خوبیها روى مىآورند. رفتار و سخن امام
صادق(علیه السلام) ترجمان حقیقى این گفته رسول خدا(صلی الله علیه واله) است که فرمود:
«اوصیکم بالشبان خیرا، فانهم ارق افئده» سفارش مىکنم شما را که، با جوانان به خوبى
و نیکویى رفتارکنید، چرا که آنان نازک دل و عاطفىترند.
امام ضمن توجه به روح لطیف و احساس آرمانى
جوانان، یارانونزدیکان خود را نیز به دقت و توجه در این نکات رهنمون مىساخت. از جمله،
یکى از یاران امام به نام «مؤمن طاق» براى پیامرسانى و تبلیغ دین، مدتى را در شهر
بصره گذراند. وقتى که بهمدینه بازگشت، خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید، حضرت از
او پرسید: به بصره رفته بودى؟ آرى! اقبال مردم را به دین و ولایت چگونه دیدى؟ بخدا
اندک است! مىآیند ولى کم!! جوانان را دریاب، زیرا آنان به نیکى و خیر از دیگرانپیشتازترند.
گزیدهاى از منشور جوان را در اندیشه صادق آل محمد(صلی الله علیه واله) مرورمىنماییم:
کوچ عصر جوانى «فرصت نیکو» و «نسیم رحمت» است که باید به خوبى ازآن بهره جست و با
زیرکى، ذکاوت و تیزبینى آن عمتخداداد راپاس داشت; زیرا که این فرصت، «ربودنى» و
«رفتنى» است وضایع ساختن آن، چیزى جز غم، اندوه و پشیمانى را براى دوران پساز آن
به ارث نمىگذارد. زندگى کوتاه است و راه کار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمایه گرانبهاى
ما وقت است که بازگشتى ندارد، از این رو بزرگترین فنبهترزیستن، بهره جستن از فرصتهاى
بىنظیرى است که برما مىگذرد; این سخن امام صادق(علیه السلام) را باید جدى گرفت:
«من انتظر عاجله الفرصه مواجله الاستقصاء سلبته الایام فرصته،لان من شان الایام السلب
و سبیل الزمن الفوت» به هرکس فرصتى دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت کامل آنرا
تاخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید، زیراکار ایام، بردن است و روش
زمان، از دست رفتن.
رنگ خدا آدمى با ورود به دوران جوانى به
دنبال «هویت» جدیدى مىگردد;آن احساس نسبتاپایدار از یگانگى خود، از این که: «من که
هستم و که باید باشم؟» که دستیابى به آن، به فرد امکان مىدهد کهارتباطات خود را
با خویشتن ، خدا ، طبیعت و جامعه تنظیم دهد. در این مرحله هویتیابى نقش «آگاهى و بینش»
بسیار مؤثر وکارساز بوده، بر «رفتار و عمل» پیشى دارد، در این دوران، ممکن استسرگردانى
در هویتسبب گردد که جوان نسبتبه کیستى خودو نقش اجتماعى خود دچار تردید گردد و این
شک ضمن برهم زدنهماهنگى و تعادل روانى، او را به «بحران هویت» بکشاند،بحرانى که جوان
به پیرامون اهداف بلند مدت، انتخاب شغل،الگوهاى رفاقت ، رفتار و تمایل جنسى، تشخیص
مذهبى، ارزشهاىاخلافى و تعهد گروهى با تردید و شک خواهد نگریست.
ایجاد هویت دینی در جوانی
در شکلدهى هویت، «معرفت دینى» نقش مهمى
را ایفا مىکند و درواقع، دین مىتواند تکیه گاه جوان و رهایى دهنده او از اینبحران
باشد; البته «دانش»، «کار و تلاش» نیز در ساماندهىهویت او کارساز است. بنابراین،
جوان باید رنگ خدایى گیرد تا هویتش خدایى گردد،«دین» همان «رنگ خدا» است که همگان
را بدان دعوت مىکنند: (صبغهالله و من احسن من الله صبغه); رنگ خدایى (بپذیرید!) وچه
رنگى از رنگ خدا بهتر است؟ امام صادق(علیه السلام) درباره آیه فوقمىفرماید: «مقصود
از رنگ خدایى همان دین اسلام است.» دین به انگیزه جوان در بنا و آراستن هویت او پاسخ
مىدهد، چراکه آدمى داراى عطشى است که فقط با پیمودن راه خدا فرومىنشنید ; از این
رو امام صادق(علیه السلام)، یادگیرى بایدها و نبایدهاو اندیشههاى سبز دین را از ویژگیهاى
دوران جوانى مىداند. وگاه نسبتبه آن دسته از جوانانى که «علم دین» نمىدانند و درپىآن
نمىروند، رنجیده خاطر مىگردد. قرائت معتبر دین دین اسلام، همان روش زندگى است که
میان زندگى اجتماعى و پرستشخداى متعال پیوند مىدهد و در همه اعمال فردى و اجتماعى
براىانسان مسوولیتخدایى ایجاد مىکند، که این مجموعه عقاید ودستورهاى علمى، اخلاقى،
سبب خوشبختى انسان در این سرا و سعادتجاوید در جهان دیگر مىشود.
فهم از دین چگونه است؟ و جوان دین خود را از که بجوید؟!
آیا هرکس مىتواند به فهمى از دین برسد؟! آیا هر فهمى از دین، صواب و پسندیده است؟!
آیا «فهم دینى» فهم نسبى است و هیچ فهم ثابتى وجودندارد؟! و یا آن که یک تفسیر و قرائت
رسمى از دین وجود دارد.
پس از رحلت رسول اکرم(صلی الله علیه واله)،
مکتباهلبیت(علیهم السلام) به عنوان «ثقل اصغر»در جایگاه علیهم السلام بیین حقیقى
دین خوش درخشید، و لیکنافراد و گروههایى نیز به على!! در برابر این اندیشه قرارگرفته،
با طرح «قرائت مختلف از دین» به مقابله با معارفمعصومان علیهم السلام پرداختند و
مع الاسف تاریخ فرهنگ و معارفاسلامى ما همیشه شاهد عرصه گردانى و فریب افکار عمومى
از سوىخالقان دیدگاههاى دینى بود.
جوانان در عصر امام صادق (ع)
در عصر امام صادق(علیه السلام) فراى از
رواج مکاتب الحادى و هجوماندیشههاى یونانى و ایجاد نهضت ترجمه، دیدگاهها و نظریاتگوناگونى
در چارچوب «قرائتهاى دینى» طرح گردید، حتى برخى ازارباب فرق که خود مدتى در محضر پیشواى
ششم شاگردى کرده بودند،به طرح دیدگاه خویش و عنوان دیدگاه برتر و صواب پرداختند و درمقابل
منادى، احیاگر و متولى قرائتحقیقى دین، امام صادق(علیه السلام)،ایستادگى کردند و گروهى
را به سمتخود کشاندند. امام در برخورد با این دیدگاهها، خود به افشاى آنها پرداخت
واز سویى به تربیتشاگردان همت گمارد تا آنان در عرصههاى مناظرهو گفتگو به بافتههاى
ایشان پاسخ گویند. نکتهاى که بسیار دل امام را مىآزرد، توطئه جذب جوانان از سوىاین
فرقههاى منحرف، اما مدعى اسلام بود، به عنوان نمونه، امامصادق(علیه السلام) جوانان
را از گرایش به دو فرقه مطرح آن عصر، مرجئه و غلاه بر حذر مىداشت. امام مىفرمود:
«برجوانانتان از غلات برحذر باشید که آنها را به فساد نکشانند;زیرا غلات پستترین
خلق خدا هستند، اینان ظمتخداى را کوچکمىکنند و ادعاى ربوبیت و خدایى را براى بندگان
او قائلهستند.»
امام با اصل قرار دادن پیشگیرى، ارائه دقیق
دین حقیقى وبرگرفته از مکتب اهلبیت علیهم السلام را به جوانان توصیهمىکردند تا راه
را بر رهزنان اندیشه جوانان سد نمایند، حضرت مىفرمود: «جوانان را دریابید! به آنان
حدیث و دین بیاموزید، پیش از آنکه مرجئه برشما پیشىگیرند.» امام صادق(علیه السلام)
همچنین جوانان را مخاطب خود ساخته مىفرماید: «یامعشرالاحداث! اتقواالله و لاتاءتوا
الروساء، دعوهم حتىیصیروا اذنابا لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله، انا و اللهخیر
لکم منهم» اى گروه جوانان! از خدا پروا کنید و نزد روسا(ى منحرف) نروید،واگذاریدشان
تا (از جایگاه بافتنى خود بیفتند و) به دنباله روتبدیل شوند، آنان را به جاى خدا همدم
خود نگیرید، به خدا سوگندکه من براى شما از ایشان بهترم. آنگاه با دستخود به سینهاش
زد. رسم رفاقت دوستخوب یکى از سرمایههاى بزرگ زندگى و از عوامل خوشبختى آدمىاست
و انسان در انس با دوست احساس مسرت مىکند و شادمانى و نشاطرا در گرو همنشین با رفیق
مىداند.
دوست خوب از منظر امام صادق (ع)
«رفیق شایسته»، براى جوان جایگاه خاص خویش
را دارد و اهمیتآن به گونهاى است که در شکل دهى شخصیت او نقش بزرگى ایفا کرده،اولین
احساسات واقعى نوع دوستى را در وى ایجاد مىکند. جوان از یک سو به کشش طبیعى و خواهش
دل، عاشق دوستى و رفاقتاست و به ایجاد عمیقترین روابط دوستانه با یک یا چند نفر ازهمسالان
خود هست و از طرف دیگر بر اثر احساسات ناسنجیده و عدمنگرش عقلانى ممکن است در دام
رفاقتبا دوستان نادان و تبهکارافتد ; از این رو خطر وجود دوستان بد و ناپاک، این نگرانىرا
در جوان ایجاد مىکند که «چگونه یک دوستخوب و یکدل راانتخاب کنم؟»
امام صادق(علیه السلام) رفقا را سه نوع
مىداند:
1- کسى که مانند غذا به آن نیاز هست و آن
«رفیق عاقل» است.
2- کسى که وجود او براى انسان به منزله
بیمارى مزاحم و رنجآور است و آن «رفیق احمق» است.
3- کسى که وجودش به منزله داروى شفا بخش
است و آن «رفیق روشنبین و اهل خرد» است.
شیوه انتخاب دوست در نگاه پیشواى ششم، این
گونه است: رفاقت، حدودى دارد، کسى که تمام آن حدود را دارانیست، کاملنیست، و آن کس
که داراى هیچ یک از آن حدود نیست، اساسا دوستنیست:
1- ظاهر و باطن رفیق، نسبتبه تو یکسان
باشد.
2- زیبایى و آبروى تو را جمال خود بیند
و نازیبایى تو را نازیبایى خود بداند.
3- دستیافتن به مال یا رسیدن به مقام،
روش دوستانه او رانسبتبه تو تغییر ندهد.
4- در زمینه رفاقت، از آنچه در اختیار دارد،
نسبتبه تومضایقه ننماید.
5- تو را در مواقع گرفتارى و مصیبت ترک
نگوید.»
« دوست آینه تمام نماى دوست» است و دو
دوست مثل دو دستاند کهآلایش یکدیگر را مىشویند و به فرموده امام صادق(علیه السلام):
«کسى کهبیند دوستش روش ناپسندى دارد و او را بازنگرداند، با آنکه توانآن را دارد،
به او خیانت کرده است.»
امام صادق(علیه السلام) ضمن تاکید فراوان بهانتخاب
دوستخوب و پایدارىدر این دوستى، جوانان را از رفاقتبا نادان و احمق پرهیزمىدهد:
«کسى که از رفاقتبا احمق پرهیز نکند، تحت تاثیر کارهاىاحمقانه وى قرار مىگیرد و
اخلاقش همانند اخلاق ناپسند اومىشود.» در فرهنگ نورانى حدیثى ما، جوانان را از رفاقتبا
«بدنامان»برحذر داشته، آنان را به دورى از دوستان خائن و متجاوز وسخن چین ترغیب مىسازند،
امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: «از
سه طائفه مردم کنارهگیرى کن و هرگز طرح دوستى و رفاقت با آن مریز ; خائن، ستمکار
و سخن چین. زیرا کسى که براى تو بهدیگرى خیانت کند، روزى نیز به تو خیانتخواهد کرد
و کسى کهبراى تو به دیگران ظلم و تجاوز کند، به تو نیز ظلم خواهد کرد وکسى که از دیگران
نزد تو سخن چینى کند ، علیه تو نیز نزد دیگراننمامى خواهد نمود.»
راه و «رسم رفاقت» در ثبات و پایدارى دوستى
مؤثر است، گوشهاىاز شیوه آن را در کلام امام صادق(علیه السلام) مىنگریم: «کمترین
حق آن است که: دوستبدارى براى او چیزى که براى خود دوست مىدارى. کراهت داشتهباشى
در حق او، از آنچه براى خود کراهت دارى. از خشم اوبپرهیزى، به دنبال رضا وخشنودى او
باشى.
با جان و مال و زبان ودست و پایت او را
کمک کنى. مراقب و راهنماى او و آیینه اوباشى. سوگندش را قبول کنى، دعوتش را اجابت نمایى،
هرگاه بیمارشد، به عیادتش بروى و هرگاه فهمیدى حاجتى دارد، قبل از این کهبگوید، آن
را انجام دهى، و وى را ناگزیر نکنى که انجام کار رااز تو درخواست کند...» خاتمه سخنان
و گفتههاى نغز امام صادق(علیه السلام) روح و جان را قوت بخشیده،منشور دستورهاى زندگى
و سعادتمندى آن است.
امیداست جامعه جوانو پرنشاط، هندسه شخصیت و هویتخود
را در پرتو معارف اینامام(علیه السلام) ترسیم کرده، خود و جامعه را در سیره ومنش،
در مسیرتحقق آرمان جامعه دینى و مدینه آرمانى اهلبیت علیهم السلام ، سمت و سو بخشند.
منبع:
salehin.ir
1- ماهنامه کوثر 2
2- بحارالانوار، ج23، ص236 و237.
3- بقره، آیه 138.
4- اصول کافى، ج 2، ص 14.
5- نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، خطبه
124، ص 122.
6-سفینهالبحار، ج 2، ص 324.
7- المحاسن، برقى، ص 605.
8- مستدرک الوسایل، نورى، ج 2، ص 64.
9- وسایل الشیعه، ج3، ص206.
10- تحف العقول، ص326.
وبتون عالیه
موفق باشید.
بندگان خالق رستاخیز