امور فرهنگی هیئت محبان المهدی(عج) | جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۰۳ ب.ظ
ولادت با سعادت امام حسین (ع) بر همگان مبارک باد
امام حسین
سلام الله علیه :
هر کس
انسانى را از گم راهى به معرفت حق ، فرا بخواند و او اجابت کند ، اجرى مانند آزاد
کردن بنده دارد.
مسند زید
ص 359 / دانشنامه قرآن و حدیث، ج 15، ص 50
جعد مشکین
طره عنبر گشا دارد حسین
حُسن یکتا را ببین زلف دو تا دارد حسین
شورش
امکان اگر طرح محیط دهر ریخت
بر دو عالم سایه بال هما دارد حسین
زندگی امام حسین (ع)
سبط
پیامبر صلی الله علیه و آله در سال چهارم هجری
، چشم به دنیای وجود گشود. و گفته شده که در سال سوم بوده و راویان در مورد ماه ولادت آن حضرت، اختلاف
دارند و اغلب بر آنند که در ماه شعبان و در روز پنجم از آن می باشد و بعضی از آنان روز ولادت را معین نکرده اند
بلکه گفته اند چند شبی از شعبان گذشته، به دنیا آمد و بعضی از مورخان این موضوع را
نادیده گرفته و به گفتن اینکه در شعبان به دنیا آمده اکتفا نموده اند و بعضی از بزرگان بر این باورند که آن حضرت در
آخر ربیع الاول ولادت یافته و این بر خلاف مشهوراست پس توجهی به آن نمی شود .
پدر و
مادر امام بزرگوار
مادر :
وی آن نهال پاک است از سیده نساء العالمین فاطمه
زهرا علیها السلام که خداوند اورا به فضل خویش طاهر گردانید و او را قرار داد تا
از ضلالت، هدایت کند و از تفرقه، به جمع باز آورد... او فاطمه زهراست که اخگری از
روح پدر و فیضی از نور او دارد و شعاعهایی از هدایتش که وی محل عنایت و توجه او
بود و با هاله ای از بزرگداشت و تقدیر دربرش گرفت و دوستیش را بر مسلمین فرض کرد
تا جزئی از عقیده و دینشان باشد در حالی که فضیلت و جایگاه عظیمش را در اسلام
گسترده ساخت تا الگویی برای زنان امتش باشد.
پیامبر
صلی الله علیه و آله ارزشها و سجایایش را در نشستهای عمومی و خصوصی و بر روی
منبرش، مورد تکریم قرار داد تا مسلمین آن را حفظ کنند و در گفته هایی که راویان
اسلام بر آن اجماع دارند، فرمود:
1 -
«خداوند برای خشم تو خشمگین می شود و برای رضای تو خشنود
می گردد...»
.
2 -
«همانا فاطمه پاره تن من است، مرا می آزارد آنچه وی را بیازارد و مرا به زحمت می
اندازد، آنچه وی را به زحمت اندازد...» .
3 -
«فاطمه، سرور زنان جهانیان است...» .
و دیگر
اخباری از نشانه های شخصیت حضرت زهرا علیها السلام سخن گفته که وی سرمشق اسلام و
نمونه والا برای زنان این امت است که راه را برای آنها روشن می سازد، در حسن رفتار
و عفت و به دنیا آوردن نسلهایی مهذب... و چه عظیم است برکت وی و چه پرفایده است
برای اسلام و در عظمت شأن وی، این کافی است که «دولت عظیم فاطمیه» از نام وی
نامیده شده و نیز «جامع الأزهر» از نام او مشتق شده است و برای عظمت دولت فاطمی
این بس که با نام زهرا تبرک شده باشد.
به هر
حال، رسول اکرم صلی الله علیه و آله از غیب خبر یافت که بضعه طاهره اش همان است که
ثمره پاک از ائمه اهل بیت علیهم السلام جانشینان پیامبر، داعیان حق در زمین، آنان
که سنگینی بار رسالت را تحمل خواهند کرد و در راه اصلاح اجتماعی از هر کوشش و سختی
رنج خواهند برد، از وی جدا خواهند شد و لذا پیامبر به وی توجهی مبذول داشت و ذرّیه
اش را مورد توجه و عنایت قرار داد.
پدر :
وی ثمره
علی، پیشوای حق و عدالت در زمین، برادر پیامبر صلی الله علیه و آله و دروازه علم
آن حضرت است، کسی که نسبت به وی به منزله هارون از موسی بود و نخستین کسی که به
خدا ایمان آورد و پیامبرش را تصدیق کرد. سنگینی بار جهاد مقدس را از نخستین فجر
دعوت اسلامی بر دوش گرفت و در مواضع هولناک فرورفت و با نیروهای شرک و الحاد،
درگیر نبردی هراس انگیز و تنگاتنگ شد تا اینکه این دین، پای گرفت با ساعدی قوی از
جهاد و کوششهایش، خداوند وی را به هر مکرمتی گرامی داشت و به هر فضیلتی مخصوص
گردانید، وی پدر ائمه طاهرین است که سرچشمه های حکمت و نور را در زمین منفجر
ساختند.
نامگذاری
پیامبر
صلی الله علیه و آله او را «حسین» نامید همان گونه که برادرش را «حسن» نام نهاد و
مورخان می گویند که عرب در جاهلیتش این دو نام را نمی شناختند تا فرزندان خودرا به
آنها بنامند بلکه پیامبر صلی الله علیه و آله آنان را به وحیی از آسمان به این
نامها نامگذاری فرمود .
و این نام
شریف، اسم عَلَمی شد برای آن ذات عظیمی که آگاهی و ایمان را در زمین منفجر ساخت و
یاد آن، همه زبانهای جهان را دربرگرفت و مردم شیفته آن شدند تا آنجا که نزد آنان
شعار مقدسی برای همه نمونه های والا شد و شعاری برای هر فداکاری که بر اساس حق و
عدل باشد.
القاب و
کنیه امام حسین
القاب آن
حضرت و آنچه از صفات بلند در وجودش بود، بر علوّ ذات وی دلالت دارد و آنها عبارتند
از:
1 - شهید.
2 - طیّب.
3 - سیّد
شباب اهل الجنّه (سرور جوانان اهل بهشت).
4 - سبط
(1) به اعتبار فرمایش پیغمبر صلی الله علیه و آله که فرمود: «حسین، سبطی از اسباط
است» .
5 - رشید.
6 - وفی
(وفادار).
7 -
مبارک.
8 -
التابع لمرضاة اللَّه (پیرو رضای خدا) .
9 -
الدلیل علی ذات اللَّه (دلیل و راهنما برذات حق).
10 -
مطهر.
11 - برّ
(نیکوکار).
12 - احد
الکاظمین (یکی از فرو خورندگان خشم) .
کنیه امام
حسین
کنیه آن
حضرت «ابو عبداللَّه» بود و بسیاری از
مورخان گفته اند که وی کنیه ای غیر از آن نداشته است و گفته شده: کنیه اش «ابو علی» می باشد و مردم
پس از شهادتش او را «ابو الشهداء و ابو الاحرار» کنیه دادند.
چهره امام
حسین علیه السلام
در چهره
امام حسین علیه السلام نشانه های جدش، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آشکار شد؛
زیرا در اوصاف خود همانند آن حضرت بود و در اخلاقی که پیامبر به آنها بر دیگر
پیامبران، امتیاز یافت نیز همانند وی گردید.
«محمد بن
ضحاک» اورا توصیف نموده گفت: «بدن حسین، شبیه بدن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله
بود» .
و گفته شده:
«از ناف تا پاهایش، شبیه پیامبر صلی الله علیه و آله بود» .
و حضرت
امام علی علیه السلام فرمود: «هرکس دوست دارد که به شبیه ترین مردم به پیامبر خدا
صلی الله علیه و آله ما بین گردن و دهان آن حضرت بنگرد، به حسن نگاه کند و هرکس
دوست دارد که به شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله از گردن تا قوزک
پا نگاه کند، از نظر خلقت و رنگ، به حسین بن علی بنگرد...» .
بر چهره
شریف آن حضرت، نشانه های امامت آشکار شد و چهره اش از درخشانترین چهره های مردم
بود و آن گونه بود که «ابو کبیر هذلی» می گفت:
«واذا
نظرت الی اسرة وجهه برقت کبرق العارض المتهلل»
«هرگاه به
خطوط چهره اش بنگری همچون ابرباران زا، برق می زند».
بعضی از
تذکره نویسان، آن حضرت را چنین وصف کرده اند:
«سفید
چهره بود و هرگاه درجایی می نشست که در آن تاریکی بود، با سفیدی زیبایی و گردنش،
آنجا روشن می گشت»
و دیگری می
گوید: «جمالی عظیم داشت و نور درخشنده ای در پیشانی و گونه هایش بود که اطرافش را
در شب تاریک، روشن می ساخت و شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله بود»
(5) .
و یکی از
شهدا، از یارانش در شعر حماسی که سروده روز طف بود، آن حضرت را وصف کرده گوید:
له طلعة
مثل شمس الضحی له غرة مثل بدر منیر
«طلعتی
چون خورشید هنگام بالا آمدن روز دارد و پیشانی او همچون ماه تابان است».
هیبت امام
حسین علیه السلام
سیمای
انبیا بر آن حضرت بود و در هیبت همچون جدّ خود بود که پیشانیها در برابرش به تواضع
می افتادند. یکی از جلادان پلیس ابن زیاد در وصف هیبت عظیمش می گوید: «نور چهره اش
و جمال هیبتش مارا از اندیشیدن در مورد کشتن او به خود مشغول ساخت».
روز طف،
ضربات شمشیرها و زخمهای نیزه ها نور چهره اش را پنهان ننمود و در شکوه و زیبایی
منظر، همچون ماه تمام بود و در این باره «کعبی» می گوید:
و مجرح ما
غیرت منه القنا حسناً و لا اخلقن منه جدیدا
قد کان
بدراً فاغتدی شمس الضحی مذ ألبسته ید الدماء برودا
«وآن
مجروحی که نیزه ها زیباییش را دگرگون نساختند و تازه ای از او را کهنه ننمودند».
«او ماه
تمامی بود که به خورشیدی در بلندای روز تبدیل شد. آنگاه که دستهای خون آلود، جامه
هایی بر او پوشاند.
و هنگامی
که سر مبارک آن حضرت را نزد ابن زیاد بردند، از نور چهره اش در شگفت شد و گفت:
«کسی همچون او زیبا ندیده ام!».
«انس بن
مالک» بر او اعتراض نمود و گفت: «مگر نه این است که وی شبیه ترین آنان به رسول خدا
بود؟» (6) .
و هنگامی
که آن سر شریف را بر یزید بن معاویه عرضه داشتند، از جمال هیبتش به حیرت افتاد و
گفت: «من هرگز صورتی زیباتر از او ندیده ام!».
پس یکی از
حاضران به وی گفت: «او شبیه رسول خدا صلی الله علیه و آله بود» .
راویان،
اجماع دارند که وی در اوصاف و نشانه هایش همانند جدش حضرت پیامبر صلی الله علیه و
آله بود و در شباهت و صفات، با آن حضرت شباهت داشت و هنگامی که «عبید اللَّه بن حر
جعفی» به دیدار حضرتش مشرف شد، جانش از اقدام و اجلال او سرشار شد و اظهار داشت:
«من هرگز کسی را ندیده ام که زیباتر
وچشمگیر
تر از حسین باشد...».
بر چهره
او سیمای پیامبران و هیبت متقیان آشکار شد و لذا چشم بینندگان خود را پر می کرد و
پیشانیها در برابرش به خضوع و احترام، خم می شد.
ساختارهای
تربیتی امام حسین
در سبط
پیامبر صلی الله علیه و آله و ریحانه اش امام حسین علیه السلام همه عناصر ناب
تربیتی فراهم آمده بود که جز او کسی آنهارا به دست نیاورد و او از جوهر و لُبّ
آنها بهره برد، این عناصر، آن حضرت را برای رهبری امت و تحمل رسالت اسلام با همه
ابعاد و ساختهایش، آماده نمود و به او نیروهای نامحدود روحی، از ایمان عمیق به خدا
و استقامت در شکیبایی بر محنتها و مصیبتها بخشید که هیچ موجود زنده ای از نوع بشر
بر آنها طاقت تحمل نداشت.
اما قوای
تربیتی که به دست آورد و در ساخت آن حضرت و رساندن عظیم ترین ثروتهای فکری و اصلاحی
به وی مؤثر بودند، عبارتند از:
وراثت
«وراثت»
به این تعبیر شده که آن عبارت است از مشابهت فرع با اصل و تنها به مشابهت ظاهر،
محدود نمی شود بلکه خواص ذاتی و ساختار طبیعی را نیز شامل می شود، آن گونه که
علمای وراثت به صراحت بیان کرده و گفته اند: آن امری آشکار در همه موجودات زنده
است؛ زیرا بذر پنبه، پنبه می دهد و تخم گل، گل را نتیجه می دهد و دیگر موارد نیز
چنین است که فرع شبیه اصل است و در خواص و دقیق ترین صفاتش با آن برابر می باشد.
«مندل» می
گوید: «بسیاری از صفات ارثی بدون تجزیه یا دگرگونی، از یکی از دو اصل یا از هر دوی
آنها به فرع منتقل می شود...».
«هکسلی»
این پدیده را با این گفته خود مؤکّد می سازد که: «هیچ اثر یا خاصه ای برای هیچ
عضوی نیست مگر اینکه به وراثت و یا محیط بر می گردد؛ زیرا ساخت وراثتی حدود
احتمالی را معین می کند و محیط، مقرر می دارد که این احتمال محقق خواهد شد. بنابر
این، ساخت وراثتی چیزی جز قدرت تعامل با هر محیطی به طریقی خاص نیست...».
و مقصود
این است که همه آثار و خواصی که در دستگاههای حساس بدن انسان ظاهر می شود، به
عوامل وراثتی و قوانین آنها بر می گردد و محیط وقوع آن ممیزات و ظهور آنهارا در
خارج مقرر می دارد بنابر این،بنا به تحقیقات تجربی که متخصصان مباحث وراثت انجام
داده اند، محیط، تنها عامل یاری دهنده به وراثت است.
به هر
حال، علمای وراثت بدون تردید بر این تأکید دارند که فرزندان و نوادگان، بیشتر صفات
نفسانی و جسمانی پدران و اجداد را به ارث می برند و این صفات، بدون اراده و اختیار
به آنان منتقل می شوند. این مورد به صراحت در نوشته دکتر «آلکسیس کارل» درباره
وراثت آمده است، آنجا که می گوید:
«زمان
ادامه می یابد، همان گونه که در فرع تا آن سوی مرزهای جسمانیش امتداد پیدا می
کند... و حدود زمانیش از حدود اتّساعی آن دقیق تر و ثابت تر نیست، زیرا آن به
گذشته و آینده مربوط است، علی رغم اینکه ذات آن به خارج از حال، گسترش نمی یابد...
و فردیت ما آن گونه که می دانیم، هنگامی به وجود می آید که اسپرم، وارد اوول می
شود، ولی عناصر ذات پیش از این لحظه وجود پیدا می کند و در بافتهای والدین و اجداد
و گذشتگان بسیار دور ما پراکنده می باشد؛ زیرا ما از مواد سلولی پدران و مادرانمان
ساخته شده ایم که در حالت ارگانیک
تجزیه
ناشده در گذشته توقف می نماید... و ما قطعات ناچیزی از کالبدهای فراوان گذشتگانمان
را در وجود خود داریم و صفات و کمبودهای ما چیزی جز ادامه کمبودها و صفات آنان
نیست...» .
اسلام،
پیش از دیگران، این پدیده را کشف کرد و بر تأثیر عملی آن در ساخت نفسانی و تربیتی
فرد، دلالت کرد و با اصرار فراوان بر این امر تأکید نمود که رابطه زوجیت بر اساس
محکمی از آزمایش و بررسی رفتار زوجین و سلامت نفسانی و اخلاقی آنان از عیوب و
نواقص، صورت گیرد. و در حدیث است که: «برای نطفه خود انتخاب کنید که اصل، وارد
شونده و تأثیر گذار است».
قرآن مجید
به آنچه وراثت از دقیق ترین صفات منتقل می کند، اشاره دارد. خدای تعالی در داستان
پیامبرش حضرت نوح، می فرماید: «ربِّ لَا تَذَرْ عَلَی الْأرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ
دَیّاراً إنَّکَ إنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبدَکَ و َلَا یَلِدُوا إلاَّ فَاجِراً
کَفَّاراً» و این آیه به وضوح دلالت دارد
بر انتقال کفر و الحاد به وراثت از پدران به فرزندان. و کتب حدیث، سرشاراست از
مجموعه بزرگی از اخباری که از ائمه اهل بیت علیهم السلام رسیده و بر واقعیت وراثت
و قوانین آن و اهمیت فراوانش در رفتار انسان و ساخت وجودی او دلالت دارد.
در پرتو
این پدیده که در تأثیر خود منحرف نمی شود، به طور قطع می گوییم که سبط پیامبر صلی
الله علیه و آله صفات اخلاقی، نفسانی و ساختهای روحی خود را از جدش حضرت پیامبر
صلی الله علیه و آله به ارث برده که آن حضرت با این ویژگیها بر دیگر پیامبران
برتری یافته بود و بسیاری از روایات، میزان آنچه را که او و برادرش امام حسن از
صفات جسمانی از جدشان حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله به ارث برده اند، مشخص
نموده اند؛ زیرا از حضرت علی علیه السلام روایت شده است که فرمود: «هرکس دوست دارد
که به شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله ما بین گردن و موی او
بنگرد، به حسن نگاه کند و هرکس دوست دارد که به شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله
علیه و آله ما بین گردن تا قوزک پا نگاه کند، از نظرخلقت و رنگ، به حسین
بنگرد» .
و در
روایتی آمده است که امام حسین علیه السلام ما بین ناف تا پایش به پیامبر شباهت
داشت و همان گونه که این ظاهر را از جد به ارث برده، ویژگیها و دیگر حالات و صفاتش
را نیز از آن حضرت به ارث گرفته بود.
خانواده
«خانواده» یکی از عوامل مهم در ایجاد زمینه اجتماعی شدن و
تشکیل شخصیت کودک است و به او عادتهایی را القا می کند که در طول زندگی، همراه وی
خواهند بود؛ زیرا خانواده، نخستین بذر در ایجاد پیشرفت فردی و رفتار اجتماعی است و
در ایجاد توازن در رفتار فرد از دیگر عوامل تربیتی مؤثرتر می باشد و کودک، زبان را
از آن فرا می گیرد و ارزشها و سنّتهای اجتماعی را کسب می کند.
هنگامی
کودکان یک خانواده، نشأتی سلیم، متوازن و دور از ناهنجاری و انحراف پیدا می کنند
که در خانه، آرامش، مودت، اطمینان خاطر و دوری از خشونت و ناخشنودی، حاکم باشد و
اگر خانواده این موارد را رعایت ننماید، کودکانش دچار عقده های روانی خطرناکی می
شوند که برای آنان مشکلات و گرفتاریهای فراوانی را به بار می آورند. و از نظر روان
شناسی ثابت شده که خطرناکترین عقده ها که بیشترین زمینه سازی را برای آشفتگیهای
شخصیتی فراهم می سازند، همانها هستند که در مرحله کودکی نخستین، خصوصاً از رابطه
طفل با والدینش، ایجاد می شوند .
همچنین
یکی از مهترین وظایف خانواده، توجه به تربیت کودکان است؛ زیرا خود مسؤول فعالیتهای
اجتماع پذیری می باشد که طفل از خلال آن، آگاهیهای فرهنگی و اصول آن را به صورتی
فرا می گیرد که وی را در آینده زندگیش، شایسته مشارکت فعّالانه با دیگر اعضای
اجتماع می سازد.
از نظر
علمای تربیت، مهمترین وظایف خانواده عبارتند از:
الف -
آماده کردن کودکان در محیطی شایسته تا نیازهای بیولوژیک و اجتماعی خود را بر آورده
سازند.
ب - آماده
کردن آنان برای مشارکت در زندگی جامعه و آشنایی با ارزشها و عادتهای آن.
ج - فراهم
نمودن آرامش، امنیت و حمایت برای آنان.
د - فراهم
آوردن وسایلی که برای آنها امکان ساخت وجودیشان در درون جامعه را مهیّا نماید .
ه - تربیت
آنها با تربیتی اخلاقی، وجدانی و دینی .
در پرتو
این مباحث تربیتی نوین درباره خانواده و میزان اهمیتش در پرورش کودک و جهت دهی
رفتار وی، به طور یقین می گوییم که امام حسین در ویژگیها و پایه های تربیتش که
آنها را از خانواده دریافت داشته، در خانواده ای رشد کرده که هر کرامت و فضیلتی در
اسلام به آن منتهی می شود؛ زیرا در زیر گنبد آسمان، خانواده ای والاتر و پاکتر از
خاندان آل رسول اللَّه صلی الله علیه و آله وجود نداشته است... و امام حسین علیه
السلام در سایه این خانواده، رشد کرده و از سرشت و اخلاق آن تغذیه نموده است و ما -
به اختصار - به بعضی از نقاط درخشان تربیت بی همتایی که حضرت حسین علیه السلام در
سایه خانواده نبوی، بهره برده بود، اشاره ای می نماییم.
تربیت
نبوی
رسول اکرم
صلی الله علیه و آله، به نوبه خود، به تربیت سبط و ریحانه خود اقدام فرمود و فیض
کرامتها و فضایلش را به او ارزانی داشت و وی را با ارزشها و اصول خویش پرورش داد
تا مثالی از آن حضرت باشد.
راویان می
گویند: آن حضرت، وی را بسیار مورد توجه و عنایت خویش قرار می داد و در بیشتر اوقات
اورا به همراه خود داشت و عطر معرفت و پاکی خود را به مشامش می رساند و کارهای
نیکو و مکارم اخلاقش را برای وی ترسیم می کرد. و هنگام صباوت، سوره توحید را به او
آموخت .
اتفاق
افتاد که مقداری خرما به عنوان صدقه نزد پیامبر آوردند و حسین یک دانه از آن
خرمارا در دهان گذاشت اما پیامبر صلی الله علیه و آله آن را از دهان وی بیرون آورد
و به او گفت: «صدقه برای ما حلال نیست» .
در اینجا
حضرت، وی را عادت می دهد که از سنین خردسالی، مناعت طبع داشته باشد و آنچه را که
برایش حلال نیست، تناول ننماید و طبیعی است که دور کردن کودک از خوردن غذاهای شبهه
آمیز یا حرام، برحسب آنچه تحقیقات پزشکی جدید بر آن دلالت دارد، اثر ذاتی خود را
در رفتار طفل و رشد قوای ادراکی وی دارد؛ زیرا تناول غذاهای حرام به وسیله کودک
سبب می شود که فعالیتهای رفتاری وی متوقف شود و در دل او سرشتهای شرورانه همچون
سنگدلی، تعدی و حمله تندروانه به دیگران را می کارد و اسلام با توجهی عمیق این
جنبه ها را در نظر داشته و لذا دور کردن کودک از تناول غذای حرام را لازم دانسته
است .
و دور
نگهداشتن پیامبر صلی الله علیه و آله سبطش حسین را از خوردن خرمای صدقه - که برای
اهل بیت علیهم السلام جایز نیست - به کارگیری این شیوه تربیتی شایسته می باشد... و
ما موارد بیشتری از نمونه های تربیت پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد آن حضرت
را ضمن نقل احادیث وارده از پیامبر در مورد وی، بیان خواهیم کرد.
تربیت
امام حسین به وسیله امام امیرالمؤمنین
اما حضرت
امام علی علیه السلام خود، مربّی اول است که اصول تربیت و شیوه های رفتار و قواعد
آداب را پایه نهاد و فرزندش امام حسین علیه السلام را با تربیت درخشانش، پرورش
داد. اورا با حکمت، تغذیه نمود و باعفّت و پاکی، بار آورد و مکارم اخلاق و آداب را
برایش ترسیم کرد و در جان وی، معنویات جوشانش را کاشت و اورا متمایل به فضایل قرار
داد تاآنجا که مسیری سلیم به سوی خیر و حق پیدا کند.
حضرت، به
وی سفارشهایی نمود سرشار از ارزشهای والا و نمونه های انسانی که از جمله آنها این
وصیّت ارزشمند است که مالامال از پندها و آداب اجتماعی و هر چیزی است که مردم در
رفتار خود به آن نیازمندند و برجسته ترین موارد از مبانی تربیتی اسلامی می باشد که
توازن و هنجاری را در رفتار باعث می شود.
آن حضرت
علیه السلام فرمود: «ای فرزندم! تو را در پنهان و آشکار به تقوای خدای عزّ و جلّ
سفارش می کنم. و توصیه می نمایم حق را در حال خشنودی ، صرفه جویی در ثروت و فقر، عدل با دوست و
دشمن، کار در حالت نشاط و بی نشاطی و خشنودی از خدای تعالی در شدت و رفاه، مراعات
نمایی.
ای
فرزندم! شرّی که بهشت بعد از آن باشد، شرّ نیست و خیری که آتش پس از آن باشد، خیر
نیست و هر نعمتی کمتر از بهشت، ناچیز و هر بلایی کمتر از آتش جهنم، عافیت است...
بدان ای
پسرم! هرکس عیب خود را بنگرد، از عیب دیگران باز می ماند. و هر کس به قسمتهای
خداوند راضی شود، بر آنچه از دست داده باشد، غمگین نمی شود. و هر کس شمشیر ستم
بکشد، با آن کشته می شود. و هرکس چاهی بکند، در آن می افتد. و هرکس حجاب دیگران
هتک نماید، زشتیهای خانه اش آشکار می گردد. و هرکس گناه خود را فراموش کند، گناه
دیگران را بزرگ می شمارد. و هرکس در کارها خودرا به زحمت بیهوده افکند، از پای می
افتد. و آنکه خود را به دریا زند، غرق می شود. و آنکه خود رأی باشد، گمراه می
گردد. و آنکه به عقل خودش بی نیازی جوید، می لغزد. و هرکس بر مردم تکبر کند، خواری
یابد. و هرکس با آنان بی خردی کند، دشنام می شنود و آنکه به جاهای بد وارد شود،
متهم می گردد. و هرکس با فرو مایگان همدم شود، حقیر می گردد. و آنکه با علما
همنشینی کند، بزرگی می یابد. و آنکه مزاح کند، سبک شمرده می شود و آنکه کناره گیری
نماید، سلامت می بیند. و کسی که شهوات را ترک کند، آزاد می شود. و آنکه حسد را ترک
نماید، محبت مردم را به دست می آورد.
ای پسرم!
عزّت مؤمن در بی نیازیش از مردم باشد. و قناعت، ثروتی بی پایان است. و هرکس مرگ را
بسیار به یاد آورد، به اندک از دنیا راضی می شود. و آنکه بداند سخنش از عملش شمرده
می شود، سخنش کم می شود جز در آنچه برایش سود بخش باشد، شگفتی از کسی باشد که از
عقاب بترسد و به ثواب امیدوار باشد، اما عمل نکند. ذکر، نور است و غفلت تاریکی و
جهالت گمراهی باشد و خوشبخت آن کسی است که از دیگران پند گیرد، ادب بهترین میراث و
حسن خلق، بهترین همدم است.
ای پسرم!
با قطع رحم، برکت و پیشرفتی نباشد و با معصیتکاری بی نیازی نخواهد بود...
ای پسرم!
عافیت، ده جزء است، نُه جزء آن در خاموشی است مگر آنکه خدا را یاد کنند و یکی از
آنها در ترک همنشینی با بی خردان است. هرکس با معصیت خدای عزوجل در مجالس، خودرا
زینت دهد، خواری به ارث می برد. و هرکس علم طلب کند، دانا می شود.
ای پسرم!
سر آغاز علم، مدارا کردن و آفت آن پرده دری است. و از گنجهای ایمان، صبر بر
مصیبتها باشد. پاکدامنی، زیور فقر و سپاس، زینت ثروت است. هرکس کاری را فراوان
انجام دهد، به آن شناخته می شود و هرکس سخنش زیاد گردد، خطایش فراوان می گردد و
هرکس خطایش بسیار شود، حیایش اندک می گردد و آنکه کم حیا شود، و رعش کم می شود. و
آنکه و رعش اندک گردد، قلبش می میرد و هرکس قلبش بمیرد، وارد آتش می شود.
ای پسرم!
هیچ گناهکاری را نا امید مکن که چه بسیار باشد کسی به گناه ادامه دهد اما عاقبت به
خیر شود. و چه بسیار کسی که عمل کند، اما در آخر عمر خود، آن را تباه کند و به آتش
برود. هرکس دنباله کار را بگیرد، کارها بر او سبک می شود.
ای پسرم!
فراوانی دیدارها، ملالت و بیزاری به بار می آورد.
ای پسرم!
اطمینان قبل از آگاهی، با دور اندیشی مخالف است. خود پسندی شخص، دلیلی بر ضعف عقل
اوست.
ای پسرم!
چه بسیار است که نگاهی، حسرت به بار آورد و چه بسیار است سخنی که نعمتی را موجب
شود. هیچ شرافتی بالاتر از اسلام و هیچ بخششی بالاتر از تقوا و هیچ پناهگاهی،
مطمئن تر از ورع و هیچ شفیعی بهتر از توبه نیست. جامه ای زیباتر از عافیت نباشد و
هیچ ثروتی بیش از رضایت به قوت، موجب رفع فقر نمی شود. هرکس تنها به قدر نیاز در
طلب باشد، در رسیدن به آسایش تعجیل کرده و در حفظ خوشنامی کوشیده است. حرص، کلید
رنج و مرکب مشقت و موجب گرفتار شدن به گناهان است. بدی، فراهم آورنده عیبها و
زشتیهاست و برای ادب کردن نفس، همان کافی است که آنچه را از دیگران نمی پسندی در
نظرگیری، برای برادر تواست همانند آنچه برای تو نسبت به وی وجود دارد.و هرکس بدون
دقت در درستی کارها خویشتن را گرفتار سازد، به حقیقت که خودرا در معرض مصیبتهای
ناگهانی قرار داده است.
چاره
اندیشی پیش از دست زدن به هرکاری، تورا از پشیمانی ایمن می سازد. هرکس کارها و
نظرهای برجسته را بررسی کند، مواضع خطا را می شناسد، شکیبایی، سپری در برابر
بینوایی است. مخالفت با نفس، کمال آن را باعث می شود. ساعتها، عمرها را می کاهد.
پروردگار تو از حاکمترین حاکمان برای ستمکاران است و او آگاه به درون درونگرایان
می باشد. بدترین توشه برای روز معاد، تعدی بربندگان باشد، در هر جرعه ای آب،
شکستنی در گلو و در هر خوردنی، گیر کردنی در گلو باشد. هیچ نعمتی به دست نمی آید
مگر با جدا شدن از نعمت دیگری، چه نزدیک است آسایش به خستگی و بینوایی به نعمت و
مرگ به زندگی، پس خوشا به حال آنکه علم و عمل و حب و بغض و گرفتن و رها کردن و سخن
گفتن و سکوتش را برای خدا خالص گرداند. و آفرین بر عالمی که آگاه شود و از گناه
بپرهیزد و عمل کند و کوشا باشد و از هلاکت و خسران بترسد، پس آماده و مهیا گردد،
اگر پرسیده شود، به روشنی پاسخ گوید و اگر رها شود، خاموش ماند. سخن او صواب باشد
و سکوت او به سبب ناتوانی از جواب باشد. وای و همه وای برکسی باشد که گرفتار
حرمان، خواری و نافرمانی شود و آنچه را برای دیگران نمی پسندد، برای خویشتن نیکو
شمارد. هرکس سخنش نرم گردد، محبتش واجب می شود. هرکس را که شرم و بخشش نباشد، مرگ
برای او از زندگی شایسته تراست. مروت شخص کامل نمی شود تا اینکه برای او مهم نباشد
که کدامیک از دو جامه اش را بپوشد و یا کدام یک از دو خوردنیش را بخورد» .
این
وصیتنامه، سرشاراست از آداب رفتار، تهذیب اخلاق و دعوت به تقوای الهی که همانا
نخستین پایه در نگهداشتن نفس از انحراف و گناهان و قرار دادن آن در مسیر صحیحی است
که از هدایت و رستگاری، برخوردار باشد.
تربیت
امام حسین از سوی حضرت فاطمه
سرور زنان
علیها السلام به تربیت فرزندش حسین، همت گماشت و او را غرق در محبت و عطوفت خویش
ساخت تا بدین وسیله شخصیتی مستقل و ادراکی ذاتی داشته باشد. همچنین وی را با آداب
اسلامی تغذیه نمود و او را به استقامت و راه مستقیم به سوی خیر، عادت داد.
«علائلی»
می گوید: «آنچه از مجموع اخبار حسین به ما رسیده این است که مادرش، اهتمامی فراوان
داشت تا الگوهای عقیدتی اسلامی را در وجود او مستحکم سازد و اندیشه فضیلت با تمام
معانی آن و به صحیح ترین صورتی در نفسش گسترش یابد و عجیب نباشد که پیامبر صلی
الله علیه و آله نیز در جهت دهی به آن حضرت، در این دوره ای که کودک، احساس
استقلال می کند، اشراف داشته است.
حضرت
فاطمه علیها السلام اندیشه خیر و دوستی مطلق و واجب را در نفس وی کامل گردانید و
در زوایای فکر و ابعاد اندیشه هایش، فضیلتهای عالی را گسترده ساخت؛ زیرا مبانی ادب
را در طبیعت فرزندش چنان جهت داد که مرکز دایره آن، خداوند باشد که خود آن اندیشه
ای است که همگان در آن مشترک هستند.
بدین گونه
است که کودک، خود دایره محدود کوتاهی را رسم می کند آنجا که این مبانی ادب را حول
محور مادرش بنا می کند و تنها وی را در نظر می گیرد و از او به هیچ موجودی جز او
روی نمی آورد و مادرش برای او دایره ای نامتناهی ترسیم نمود، آنگاه که اندیشه
خدایی را نقطه تمرکز قرار داد و مبانی آداب و فضایل را حول محور آن قرار داد، پس
نفس وی گسترده گشت تا جهان را با عواطف مهذّبش شامل شود و با عالیترین نمونه او را
به سوی خیر و جمال حرکت دهد...» (14) .
امام حسین
علیه السلام در فضای آن خانواده عظیم، رشد و نموّ یافت، خانواده ای که تاریخ
انسانیت برای آن همانندی در ایمان و هدایت سراغ نداشت تا آنجا که آن حضرت در سایه
رشدش در میان آن خانواده از نمونه های کم نظیر اندیشه انسانی و از بارزترین
پیشوایان مسلمین گردید.
محیط
کارشناسان
مباحث تربیتی و روانشناسی همگی بر آنند که «محیط» یکی از مهمترین عواملی است که
تربیت در شکل بخشیدن به شخصیت کودک و ایجاد غرایز و عادات در کودک بر آنها تکیه
دارد و مسؤولیت هرگونه انحطاط یا عقب ماندگی در ارزشهای تربیتی، به آن برمی گردد،
همچنانکه ثبات محیط و عدم پریشانی در خانواده، تأثیر بسزایی در رفتار به هنجار و
بخردانه کودک دارد.
«سازمان
یونسکو» وابسته به ملل متحد در زمینه عوامل غیر طبیعی مؤثر در روحیه کودک، تحقیق
نموده و پس از مطالعات فراوانی که کارشناسان انجام داده اند، این گزارش را ارائه
نمودند:
«بدون شک،
محیط، دارای ثبات روحی و خانواده متشکلی که اعضای آن در فضایی از عطوفت متقابل
زندگی می کنند، نخستین پایه هایی هستند که شکل گیری عاطفی کودک بر آنها متکی است و
کودک در آینده، روابط اجتماعی خود را به صورت مطلوبی بر این اساس بنا می نهد در
حالی که اگر شخصیت کودک با برخورد نامطلوب والدین، دچار لطمه شود، از جامعه پذیری،
ناتوان خواهد بود...» .
ثبات محیط
و عدم پریشانی آن، از مهمترین عوامل قوی در پایداری شخصیّت کودک و شکوفایی زندگی و
دور ساختن وی از اضطراب می باشد و روانشناسان معتقدند که بی ثباتی محیط و پیچیدگیهای
آن سبب می شوند کودک حس کند که در جهانی متناقض و مملو از نیرنگ، فریب، خیانت و
حسد زندگی می کند و اینکه وی مخلوقی ناتوان است که قدرت و توانی در برابر این جهان
زورگو را ندارد .
اسلام، به
صورتی مثبت به مسائل محیط، توجه نموده و همه وسایل و نیروهایش را در راه اصلاح آن
به کار گرفته و پیش از هر چیز به این امر نظر داشته است که ارزشهای والایی از حق،
عدل و مساوات در آن حاکم باشد و عوامل انحطاط و عقب ماندگی از قبیل جور، ستم و
فریبکاری در آن نابود شود و محیط، جای امنی باشد به دور از آشوبها و پریشانیها تا
بهترین و سرآمدترین انسانهارا به امت تقدیم کند، انسانهایی پیشتاز در صحنه های
نیکوکاری و خیر و اصلاح.
محیط
اسلامی، بزرگان، نامداران و شخصیتهای کم نظیری از مصلحان را پرورش داده که از
بهترین افرادی بودند که انسانیت در همه مراحل تاریخیش به خود دیده است، همچون
مولایمان حضرت امام امیر المؤمنین علیه السلام، عمار بن یاسر، ابوذر و مانند آنها
از پایه گذاران عدالت اجتماعی در اسلام.
امام حسین
علیه السلام در فضای آن محیط روشن اسلامی، نشأت یافت که نور را پرتو افکن ساخت و
تمدن انسان را به پاکرد و ملتهای جهان را به سوی محقق نمودن مسائل سرنوشت سازشان،
رهبری نمود و نیروهایی را که برای عقب نگهداشتن و انحطاط انسان می کوشیدند، نابود
ساخت. آن محیط عظیمی که به سوی سرچشمه های عدالت، روی آورد و از آن سیراب گشت و
نسلهای تشنه را سیراب نمود.
امام حسین
علیه السلام در اوان کودکی مشاهده کرد که محیط اسلامی چه پیروزیهای عظیمی را در
راه ایجاد دولت اسلام و استحکام بخشیدن به پایه ها، اهداف و نشر اصول آن باهدف
گسترش مودت و نیکنامی و امنیت در میان مردم به دست آورده بود.
اینها
بخشی از امکانات تربیتی است که برای امام حسین علیه السلام فراهم آمده بود. امکاناتی
که آن حضرت را آمادگی بخشید تا مثالی والا برای جدّش حضرت پیامبر صلی الله علیه و
آله در دعوت به سوی حق و صلابت در عدل باشد.
داستانی
کوتاه
پول با
برکت
حضرت حاج
آقاسید ولیّ الله طبسی رضوان الله تعالی علیه
فرمودند:
در اواخر
دولت عثمانی کربلا غرق در بلا و ابتلا و گرفتاری بود و اهالی آن با حکومت (در
واقعه حمزه بیک که معروف بود) در مجادله بودند.
من با چند
سر عائله در نهایت فقر و سختی بسر می بردیم . ضمناً هر هفته عصرهای جمعه روضه مان
ترک نمی شد و هر چه که می توانستم و اقتضای حال بود و لو خرما به مجلس می آوردم .
یک هفته ای قدری خرمای زاهدی برای مجلس ذخیره کرده بودم ، از قضاء چند نفر از
اعراب توابع کربلا که از ترس جنگ به آقا
حضرت عباس (ع) پناهنده شده بودند، مهمانی به منزل ما آمدند. (چون خانه ما در جوار
آن حضرت بود). در خانه چیزی نبود مجبور شدم با خرماهای زاهدی از آنها پذیرائی کنم
.
چند روز
از این ماجرا گذشت ، صبح جمعه شد، رفتم توی فکر روضه و تهیه وسائل آن ، به خانه
یکی از رفقاء رفتم که دو قران از او قرض بگیرم ، ولی متاسفانه نداشت ، وقت برگشتن
وارد صحن حضرت سیدالشهداء (ع) شدم ، با خودم گفتم :
غنیمت است
تاینجا که آمدیم یک زیارتی هم بکنم . بعد از اینکه از حرم بیرون آمدم ، با ازدحام
مردم که از طرف خیمه گاه به طرف صحن بود. مواجه شدم ، چون منزل آسیدعلی مسئله گو
از توپ صدمه دیده بود، متزلزل شده . و از صدای تخریب آن مردم خیال کردند توپ دیگری
زده شده لذا ازدحام به درون دالان صحن فشار میآوردند.
در این
شلوغی پوست ساق پایم خراش برداشت که ناچاراً از طرف کوچه و بازار به خانه برگشتم ،
همینطوری که داشتم میرفتم دلم شکست ، گفتم : بهتر است که به حرم حضرت ابوالفضل (ع) مشرف شوم ، و عرض حال کنم .
آمدم محل
خراشیدگی را شستم و بعد بحرم حضرت پناهنده شدم ، توی حرم کسی جز دو کبوتر نبود.
گفتم : مولای من ، پایم مجروح شده ، تا مخارج خودم را از شما نگیرم دست برنمی دارم
، مجلس روضه دارم و وسائل آن مهیا نیست ، تا فرجی نرسانی بیرون نمی روم .
با خودم
گفتم : یک دو کلمه روضه بخوانم شاید فرجی برسد، ایستادم و شروع به روضه خواندن
کردم ، یک وقت متوجه شدم که اگر کسی بیاید و بگوید برای که روضه می خوانی ؟ چه
بگویم ؟! روضه نخواندم و مشغول نماز هدیه شدم .
از نماز
که فارغ شدم ، دیدم کنار دیواری که متصل به من بود یک دسته دوقرانی گذاشته شده مثل
صرّافها که روی میز و صندوق هایشان مرتب و دسته بندی شده می چینند بود. گفتم :
بَه بَه
مولای خودم ابوالفضل (ع) مرحمت فرموده چون
اگر از جیب کسی ریخته شده بود پخش می شد و به این خوبی دسته کرده و مرتب روی زمین
قرار نمی گرفت ، به هر حال آنها را برداشتم و به منزل بردم و توی صندوق گذاشتم و
از این ماجرا به کسی چیزی نگفتم .
تا یک سال
هر وقت پول می خواستم از آن پولها برمی داشتم و خرج می کردم و روزهای جمعه هم مجلس روضه ام از صبح تا ظهر
طول می کشید و غیر چای و نان و سیگار و قلیان یک حقه شیر مصرف می شد.
پرسیده
شد: روزی چقدر مصرف خانه است ؟
گفتم :
نمی دانم ، لیکن بعضی اوقات می شد که سه چهار عدد دوقرانی برمی داشتم و زندگیم را
می چرخانیدم و چون خیلی کم از جایی به من پول می رسید مدت یک سال هیچ التفاتی
نداشتم ، تا اینکه یک روز گفتم : خوب است که پولها را بشمارم ببینم چقدر است ؟! وقتی
شمردم دیدم هفتاد و دوقرانی بود. بعد از آن پولها از آن پولها خبری نشد.