ولادت امام جعفر صادق (ع)
تبریک به مناسبت ولادت امام جعفر صادق (ع)
امام صادق صلوات الله علیه:
سه چیز محبّت مى آورد : دین دارى ، تواضع و بخشش .
تحف العقول: ص ۳۱۵ / دوستی در قرآن و حدیث، ص 144
مختصری از زندیگنامه امام جعفر صادق (ع)
اسم : جعفر
لقبها : صادق- مصدق - محقق - کاشف
الحقایق - فاضل - طاهر - قائم - منجی - صابر
کنیه : ابوعبدالله - ابواسماعیل - ابوموسی
نام پدر : حضرت امام محمد باقر ( علیه
السلام)
نام مادر : فاطمه ( ام فروه ) دختر قاسم بن
محمد بن ابی بکر
زمان تولد : هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری
محل تولد : مدینه منوره
عمر شریفش : 65 سال
مدت امامت : 34 سال
زمان رحلت ( شهادت) : 25 شوال سال 148 هجری
درباره زمان شهادت نیز گروهی ماه شوال و دسته ای دیگر 25 رجب را بیان کردند .
قاتل : منصور دوانیقی بوسیله زهر
محل دفن : قبرستان بقیع
فرزندان پسر : موسی ( علیه السلام ) - اسماعیل
- عبدالله - افطح - اسحاق - محمد - عباس - علی
فرزندان دختر : ام فروه - فاطمه - اسما که
اسماعیل ، عبدالله وام فروه مادرشان فاطمه دختر حسین بن
1. امام صادق ( ع)
حضرت امام جعفر صادق
علیه السلام رئیس مذهب جعفرى ( شیعه ) در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجرى
چشم به جهان گشود .
پدرش
امام محمد باقر ( ع ) و مادرش "ام فروه" دختر قاسم بن محمد بن
ابى بکر مىباشد.
کنیه آن
حضرت : "ابو عبدالله" و لقبش "صادق" است . حضرت صادق
تا سن 12 سالگى معاصر جد گرامیش
حضرت سجاد بود و مسلما تربیت اولیه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام
( ع ) از خرمن دانش جدش خوشهچینى کرده است .
پس از
رحلت امام چهارم مدت 19 سال نیز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع
) زندگى کرد و با این ترتیب 31 سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر
بزرگوار خود که هر یک از آنان در زمان خویش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فیض
کسب نور مىنمودند گذرانید .
بنابراین
صرف نظر از جنبه الهى و افاضات رحمانى که هر امامى آن را دار مىباشد ،
بهرهمندى از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با استعداد ذاتى و
شم علمى و ذکاوت بسیار ، به حد کمال علم و ادب رسید و در عصر خود بزرگترین
قهرمان علم و دانش گردید .
پس از
درگذشت پدر بزرگوارش 34 سال نیز دوره امامت او بود که در این مدت
"مکتب جعفرى" را پایهریزى فرمود و موجب بازسازى و زنده نگهداشتن
شریعت محمدى ( ص ) گردید .
زندگى پر
بار امام جعفر صادق ( ع ) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنى امیه ( هشام
بن عبدالملک - ولید بن یزید - یزید بن ولید - ابراهیم بن ولید - مروان حمار
) که هر یک به نحوى موجب تألم و تأثر و کدورت روح بلند امام معصوم ( ع
) را فراهم مىکردهاند ، و دو نفر از خلفاى عباسى ( سفاح و منصور ) نیز در زمان امام ( ع ) مسند
خلافت را تصاحب کردند و نشان دادند که در بیداد و ستم بر امویان پیشى گرفتهاند
، چنانکه امام صادق ( ع ) در 10 سال آخر عمر شریفش در ناامنى و ناراحتى
بیشترى بسر مىبرد .
2.عصر امام صادق
( ع )
عصر
امام صادق ( ع ) یکى از طوفانىترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک
سواغتشاشها و انقلابهاى پیاپى گروههاى مختلف ، بویژه از طرف خونخواهان امام
حسین ( ع ) رخ مىداد ، که انقلاب "ابو سلمه" در کوفه و
"ابو مسلم" در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است . و همین
انقلاب سرانجام حکومت شوم بنى امیه را برانداخت و مردم را از یوغ ستم و
بیدادشان رها ساخت . لیکن سرانجام بنى عباس با تردستى و توطئه ، بناحق از
انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب کردند . دوره انتقال حکومت
هزار ماهه بنى امیه به بنى عباس طوفانىترین و پر هرج و مرج ترین دورانى
بود که زندگى امام صادق ( ع ) را فراگرفته بود .
و
از دیگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مکتبها و ایدئولوژیها و عصر تضاد افکار
فلسفى و کلامى مختلف بود ، که از برخورد ملتهاى اسلام با مردم کشورهاى فتح
شده و نیز روابط مراکز اسلامى با دنیاى خارج ، به وجود آمده و در مسلمانان
نیز شور و هیجانى براى فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود .
عصرى
که کوچکترین کم کارى یا عدم بیدارى و تحرک پاسدار راستین اسلام ، یعنى
امام ( ع ) ، موجب نابودى دین و پوسیدگى تعلیمات حیاتبخش اسلام ، هم از
درون و هم از بیرون مىشد .
اینجا
بود که امام ( ع ) دشوارى فراوان در پیش و مسؤولیت عظیم بر دوش داشت .
پیشواى ششم در گیر و دار چنین بحرانى مىبایست از یک سو به فکر نجات افکار
توده مسلمان از الحاد و بىدینى و کفر و نیز مانع انحراف اصول و معارف
اسلامى از مسیر راستین باشد ، و از توجیهات غلط و وارونه دستورات دین به
وسیله خلفاى وقت جلوگیرى کند .
علاوه
بر این ، با نقشهاى دقیق و ماهرانه ، شیعه را از اضمحلال و نابودى برهاند
، شیعهاى که در خفقان و شکنجه حکومت پیشین ، آخرین رمقها را مىگذراند ، و
آخرین نفرات خویش را قربانى مىداد ، و رجال و مردان با ارزش شیعه یا مخفى
بودند ، و یا در کر و فر و زرق و برق حکومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند ، و
جرأت ابراز شخصیت نداشتند ، حکومت جدید هم در کشتار و بىعدالتى دست کمى از
آنها نداشت و وضع به حدى خفقانآور و ناگوار و خطرناک بود که همگى یاران
امام ( ع ) را در معرض خطر مرگ قرار مىداد ، چنانکه زبدههایشان جزو لیست
سیاه مرگ بودند .
"جابر جعفى" یکى از یاران ویژه امام است که از طرف آن
حضرت براى انجام دادن امرى به سوى کوفه مىرفت . در بین راه قاصد تیز
پاى امام به او رسید و گفت : امام ( ع ) مىگوید : خودت را به دیوانگى
بزن ، همین دستور او را از مرگ نجات داد و حاکم کوفه که فرمان محرمانه
ترور را از طرف خلیفه داشت از قتلش به خاطر دیوانگى منصرف شد .
جابر
جعفى که از اصحاب سر امام باقر ( ع ) نیز مىباشد مىگوید : امام باقر ( ع
) هفتاد هزار بیت حدیث به من آموخت که به کسى نگفتم و نخواهم گفت ...
او
روزى به حضرت عرض کرد مطالبى از اسرار به من گفتهاى که سینهام تاب
تحمل آن را ندارد و محرمى ندارم تا به او بگویم و نزدیک است دیوانه شوم .
امام
فرمود : به کوه و صحرا برو و چاهى بکن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت
چاه بگو : حدثنى محمد بن على بکذا وکذا ... ، ( یعنى امام باقر (ع ) به من
فلان مطلب را گفت ، یا روایت کرد)
آرى
، شیعه مىرفت که نابود شود ، یعنى اسلام راستین به رنگ خلفا درآید ، و به
صورت اسلام بنى امیهاى یا بنى عباسى خودنمایى کند .
در
چنین شرایط دشوارى ، امام دامن همت به کمر زد و به احیا و بازسازى معارف
اسلامى پرداخت و مکتب علمى عظیمى به وجود آورد که محصول و بازده آن ،
چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام ، محمد بن مسلم و ( در رشتههاى گوناگون علوم بودند ، و
اینان در سراسر کشور پهناور اسلامى آن روز پخش شدند .
هر
یک از اینان از طرفى خود ، بازگوکننده منطق امام که همان منطق اسلام است
و پاسدار میراث دینى و علمى و نگهدارنده تشیع راستین بودند ، و از طرف دیگر
مدافع و مانع نفوذ افکار ضد اسلامى و ویرانگر در میان مسلمانان نیز بودند .
تأسیس
چنین مکتب فکرى و این سان نوسازى و احیاگرى تعلیمات اسلامى ، سبب شد که
امام صادق (ع) به عنوان رئیس مذهب جعفرى ( تشیع ) مشهور گردد .
لیکن
طولى نکشید که بنى عباس پس از تحکیم پایههاى حکومت و نفوذ خود ، همان
شیوه ستم و فشار بنى امیه را پیش گرفتند و حتى از آنان هم گوى سبقت را
ربودند. .
امام
صادق ( ع ) که همواره مبارزى نستوه و خستگىناپذیر و انقلابیى بنیادى در
میدان فکر و عمل بوده ، کارى که امام حسین ( ع ) به صورت قیام خونین
انجام داد ، وى قیام خود را در لباس تدریس و تأسیس مکتب و انسان سازى
انجام داد و جهادى راستین کرد .
3.
جنبش علمى
اختلافات
سیاسى بین امویان و عباسیان و تقسیم شدن اسلام به فرقههاى مختلفو ظهور
عقاید مادى و نفوذ فلسفه یونان در کشورهاى اسلامى ، موجب پیدایش یک نهضت
علمى گردید . نهضتى که پایههاى آن بر حقایق مسلم استوار بود . چنین نهضتى
لازم بود ، تا هم حقایق دینى را از میان خرافات و موهومات و احادیث جعلى
بیرون کشد و هم در برابر زندیقها و مادیها با نیروى منطق و قدرت استدلال
مقاومت کند و آراى سست آنها را محکوم سازد . گفتگوهاى علمى و مناظرات آن
حضرت با افراد دهرى و مادى مانند "ابن ابى العوجاء" و "ابو
شاکر دیصانى" و حتى "ابن مقفع" معروف است .
به
وجود آمدن چنین نهضت علمى در محیط آشفته و تاریک آن عصر ، کار هر کسى نبود
، فقط کسى شایسته این مقام بزرگ بود که مأموریت الهى داشته باشد و از
جانب خداوند پشتیبانى شود ، تا بتواند به نیروى الهام و پاکى نفس و تقوا
وجود خود را به مبدأ غیب ارتباط دهد ، حقایق علمى را از دریاى بیکران علم
الهى به دست آورد ، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقیقت قرار دهد .
تنها
وجود گرامى حضرت صادق ( ع ) مىتوانست چنین مقامى داشته باشد ، تنها امام
صادق ( ع ) بود که با کنارهگیرى از سیاست و جنجالهاى سیاسى از آغاز امامت
در نشر معارف اسلام و گسترش قوانین و احادیث راستین دین مبین و تبلیغ
احکام و تعلیم و تربیت مسلمانان کمر همت بر میان بست .
زمان
امام صادق ( ع ) در حقیقت عصر طلایى دانش و ترویج احکام و تربیت شاگردانى
بود که هر یک مشعل نورانى علم را به گوشه و کنار بردند و در "خودشناسى" و "خداشناسى" مانند
استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدایت مردم کوشیدند .
در
همین دوران درخشان - در برابر فلسفه یونان - کلام و حکمت اسلامى رشد کرد و
فلاسفه و حکماى بزرگى در اسلام پرورش یافتند . همزمان با نهضت علمى و
پیشرفت دانش بوسیله حضرت صادق(ع) در مدینه ، منصور خلیفه عباسى که از
راه کینه و حسد ، به فکر ایجاد مکتب دیگرى افتاد که هم بتواند در برابر
مکتب جعفرى استقلال علمى داشته باشد و هم مردم را سرگرم نماید و از خوشهچینى
از محضر امام (ع) بازدارد .
بدین
جهت منصور مدرسهاى در محله "کرخ" بغداد تأسیس نمود . منصور در این
مدرسه از وجود ابو حنیفه در مسائل فقهى استفاده نمود و کتب علمى و فلسفى
را هم دستور داد از هند و یونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نیز مالک را - که
رئیس فرقه مالکى است - بر مسند فقه نشاند ، ولى این مکتبها نتوانستند وظیفه
ارشاد خود را چنانکه باید انجام دهند .
امام
صادق (ع) مسائل فقهى و علمى و کلامى را که پراکنده بود ، به صورت منظم
درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زیادى تربیت فرمود که باعث
گسترش معارف اسلامى در جهان گردید . دانشگسترى امام (ع)
در رشتههاى مختلف فقه ، فلسفه و کلام ، علوم طبیعى و ... آغاز شد . فقه جعفرى همان فقه محمدى یا دستورهاى دینى است
که از سوى خدا به پیغمبر بزرگوارش از طریق قرآن و وحى رسیده است . بر خلاف سایر فرقهها که بر مبناى عقیده و رأى
و نظر خود مطالبى را کم یا زیاد مىکردند ، فقه جعفرى توضیح و
بیان همان اصول و فروعى بود که در مکتب اسلام از آغاز مطرح بوده است .
ابو حنیفه رئیس فرقه حنفى درباره امام صادق ( ع ) گفت : من فقیهتر از
جعفرالصادق کسى را ندیدهام و نمىشناسم . فتواى بزرگترین فقیه جهان تسنن
شیخ محمد شلتوت رئیس دانشگاه الازهر مصر که با کمال صراحت عمل به فقه
جعفرى را مانند مذاهب دیگر اهل سنت جایز دانست - در روزگار ما - خود اعترافى
است بر استوارى فقه جعفرى و حتى برترى آن بر مذاهب دیگر . و اینها نتیجه
کار و عمل آن روز امام صادق ( ع ) است .
در
رشته فلسفه و حکمت حضرت صادق ( ع ) همیشه با اصحاب و حتى کسانى که از
دین و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتى داشته است . نمونهاى از بیانات
امام ( ع ) که در اثبات وجود خداوند حکیم است ، به یکى از شاگردان واصحاب
خود به نام "مفضل بن عمر" فرمود که در کتابى به نام "توحید مفضل" هم اکنون در دست است . مناظرات
امام صادق ( ع ) با طبیب هندى که موضوع کتاب "اهلیلجه" است
نیز نکات حکمتآموز بسیارى دارد که گوشهاى از دریاى بیکران علم امام صادق
( ع ) است . براى شناسایى استاد معمولا دو راه داریم ، یکى شناختن آثار و
کلمات او ، دوم شناختن شاگردان و تربیتشدگان مکتبش .
کلمات
و آثار و احادیث زیادى از حضرت صادق ( ع ) نقل شده است که ما حتى قطرهاى
از دریا را نمىتوانیم به دست دهیم مگر "نمى از یمى" . اما
شاگردان آن حضرت هم بیش از چهار هزار بودهاند ، یکى از آنها "جابر بن
حیان" است . جابر از مردم خراسان بود . پدرش در طوس به داروفروشى
مشغول بود که به وسیله طرفداران بنى امیه به قتل رسید . جابر بن حیان
پس از قتل پدرش به مدینه آمد . ابتدا در نزد امام محمد باقر (ع ) و سپس در نزد
امام صادق ( ع ) شاگردى کرد . جابر یکى از افراد عجیب روزگار و از نوابغ
بزرگ جهان اسلام است .
در
تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شیمى تألیفات زیادى دارد ، و در رسالههاى
خود همه جا نقل مىکند که ( جعفر بن محمد ) به من چنین گفت یا تعلیم داد
یا حدیث کرد . از اکتشافات او اسید ازتیک ( تیزآب ) و تیزاب سلطانى و الکل
است .
وى
چند فلز و شبه فلز را در زمان خود کشف کرد . در دوران "رنسانس اروپا" در حدود 30. رساله از جابر به زبان آلمانى چاپ
و ترجمه شده که در کتابخانههاى برلین و پاریس ضبط است .
حضرت
صادق ( ع ) بر اثر توطئههاى منصور عباسى در سال 148 هجرى مسموم و در
قبرستان بقیع در مدینه مدفون شد . عمر شریفش در این هنگام 65 سال بود . از
جهت اینکه عمر بیشترى نصیب ایشان شده است به "شیخ الائمه" موسوم است .
حضرت
امام صادق ( ع ) هفت پسر و سه دختر داشت .
پس
از حضرت صادق ( ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسى کاظم ( ع
) منتقل گردید .
دیگر
از فرزندان آن حضرت اسمعیل است که بزرگترین فرزند امام بوده و پیش از
وفات حضرت صادق ( ع ) از دنیا رفته است . طایفه اسماعیلیه به امامت وى
قائلند .
4.خلق و خوى حضرت صادق ( ع (
حضرت
صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در کلیه صفات نیکو و سجایاى اخلاقى
سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) داراى قلبى روشن به نور الهى و در
احسان و انفاق به نیازمندان مانند اجداد خود بود . داراى حکمت و علم وسیع
و نفوذ کلام و قدرت بیان بود .
با
کمال تواضع و در عین حال با نهایت مناعت طبع کارهاى خود را شخصا انجام مىداد
، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بیل به دست گرفته ، در مزرعه خود کشاورزى
مىکرد و مىفرمود : اگر در این حال پروردگار خود را ملاقات کنم خوشوقت خواهم
بود ، زیرا به کد یمین و عرق جبین آذوقه و معیشت خود و خانوادهام را تأمین
مىنمایم .
ابن
خلکان مىنویسد : امام صادق ( ع ) یکى از ائمه دوازدهگانه مذهب امامیه و
از سادات اهل بیت رسالت است . از این جهت به وى صادق مىگفتند که هر چه
مىگفت راست و درست بود و فضیلت او مشهورتر از آن است که گفته شود . مالک
مىگوید : با حضرت صادق ( ع ) سفرى به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام
رسید ، امام صادق ( ع ) حالش تغییر کرد ، نزدیک بود از مرکب بیفتد و هر چه
مىخواست لبیک بگوید ، صدا در گلویش گیر مىکرد . به او گفتم : اى پسر
پیغمبر ، ناچار باید بگویى لبیک ، در جوابم فرمود : چگونه جسارت کنم و بگویم
لبیک ، مىترسم خداوند در جوابم بگوید : لا لبیک ولا سعدیک .
منبع
aviny.com