امور فرهنگی هیئت محبان المهدی(عج) | پنجشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۴۳ ق.ظ
امام صادق علیه السلام فرمود:
کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا
که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.
کامل الزیارات، ص 269
روز
پنجم ماه محرّم الحرام:
گلشن توحید را فصل شهادت مى رسد
لاله آزاد مردى را طراوت مى رسد
اى عموى مهربانم بوى بابا مى دهى
از تماشاى تو کامم را حلاوت مى رسد
مصیبت عبدالله بن حسن علیه السلام
روز عاشورا، وقتی یاران امام حسین به شهادت
رسیدند و لشگر دشمن از هر سو، امام را محاصره کرد، عبدالله بن حسن بن علی علیه السلام
که کودکی بیش نبود، از خیمهی زنان بیرون آمد و به سوی عموی خود، امام حسین علیه السلام،
رفت. زینب سلام الله علیها که نگرانش بود، خود را به او رساند تا از رفتنش جلوگیری
کند.
اما عبدالله سرسختی نشان داد و گفت:« به
خدا از عمویم جدا نخواهم شد.»
آنگاه خود را به عموی خود رساند و به ابجر
بن کعب که شمشیرش را بلند کرده بود تا بر حسین علیه السلام فرود آورد، گفت:« ای پسر
زن ناپاک، عمویم را می کشی؟» و دست خویش را سپر کرد. شمشیر، دست او را قطع کرد و بر
زمین انداخت.
عبدالله فریاد زد:« عموجان!»
حسین علیه السلام، او را در آغوش گرفت و
به سینه چسباند و فرمود:
« فرزند برادرم! بر این مصیبتی که به تو
رسیده است شکیبا باش و آن را نیک بشمار. خداوند تو را به پدران شایسته ات ملحق میکند.»
در این هنگام، حرمله تیری به سوی آن کودک
انداخت و او را در آغوش عموی خویش به شهادت رساند.
عبدالله بن حسن
عبدالله فرزند امام حسن مجتبی علیهما السلام
از شهیدان قیام مقدس حسینی است
ادرش بنت سلیل، و هنگام شهادت یازده ساله
بود. او در آخرین لحظات در آغوش حضرت امام حسین علیهالسلام به شهادت رسید.
هنگامی که امام علیهالسلام تنها مانده
بود، عبدالله که پسر بچهای بیش نبود، استغاثهی عمویش را شنید و از خیمه بیرون دوید
تا به عمویش کمک کند. امام علیهالسلام به خواهرش زینب علیهاالسلام فرمود: مگذار عبدالله
بیاید، ولی او موفق نشد و عبدالله خود را به عمویش رسانید و گفت: سوگند به خدا که از
عمویم جدا نخواهم شد.
عبدالله که در کنار عمویش بود، ابحر بن
کعب و یا حرملة بن کاهل (لعنة الله علیهما) قصد جان امام علیهالسلام را کردند در حالی
که آن حضرت روی زمین افتاده بود. عبدالله در حالی که با دستش از عمویش دفاع میکرد
به آن دو گفت: ای زنازاده میخواهی عمویم را بکشی؟! ابحر دست عبدالله را با شمشیر قطع
کرده و امام او را به آغوش میگیرد و حرملة (لعنة الله علیه) او را در آغوش عمویش با
تیری به شهادت میرساند.
ولی بنا به قول خوارزمی عبدالله بن حسن
علیهماالسلام جوانی مبارز بوده که جهاد کرده و چهارده نفر از دشمن را به هلاکت رسانیده
و سپس به دست هانی بن ثبیت حضرمی به شهادت رسیده و هنگام جهاد رجز ذیل را میخوانده:
ان تنکرونی فانا ابنحیدرة
ضرغام اجام و لیث قسورة
علی الاعادی مثل ریح صرصره
اکیلکم بالسیف کیل السندرة
«اگر مرا نمیشناسید من پسر حیدرم - که
شیر شکارگر بیشههاست.
بر سر دشمنان تندباد مرگم - که شما را به
وسیله شمشیری با پیمانه بزرگ و سنگین میزنم».
امام علیهالسلام به عبدالله که از جدا
شدن دستش به شدت درد میکشید، فرمود:
«یا ابن اخی اصبر علی ما نزل بک فان الله
یلحقک علی آبائک الطاهرین الصالحین برسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیهالسلام
و حمزه و جعفر و الحسن:... اللهم امسک عنهم قطر السماء و امنعهم برکات الارض فان متعتهم
الی حین ففرقهم فرقا و اجعلهم طرائق قددا و لا ترض عنهم الولاة ابدا فانهم دعونا لینصرونا
فعدو علینا فقتلونا».
«فرزند برادرم صبر کن که خداوند تو را به
پدران پاک و صالحت، رسول خدا علیهالسلام علی علیهالسلام حمزه، جعفر و حسن علیهمالسلام
ملحق خواهد نمود. خدایا این مردم ستمگر را از باران رحمت و از برکات زمین محروم فرما،
و اگر عمر طبیعی به آنان دادی، به بلای تفرقه و تشتت مبتلایشان گردان. فرمانروایشان
را از آنان خشنود نگردان، که آنان ما را با وعده نصرت و یاری، دعوت و سپس به جنگ ما
قیام کردند.»
راه حل این دو قول متفاوت این است که طبق
نقل بعضی از تواریخ، حضرت امام حسین علیهالسلام دو نفر از پسرانش عبدالله نام داشتند:
عبدالله اکبر و عبدالله اصغر. و مرسوم هم بوده که پسوندها اکبر و اصغر استفاده میکردند.
مثل علی اکبر و علی اصغر.
لذا آن عبدالله که دستش قطع شده و در آغوش
حضرت به شهادت رسیده عبدالله اصغر نام داشته و آن که در میدان مبارزه کرده و شهید شده
عبدالله اکبر بوده است.
در حدیث روایت شده از شیخ مفید - رضوان
الله علیه - که گفت: عبدالله بن الحسن بن علی هنوز به حد بلوغ نرسیده بود که در جوار
عمویش امام حسین علیهالسلام ایستاد: زینب دخت امام علی علیهالسلام به سویش شتافت
تا از رفتن وی به جبههی جنگ جلوگیری کند، امام حسین به زینب فرمود: خواهرم او را بازدار.
ولی عبدالله به شدت مخالفت و امتناع کرد و گفت: به خدا سوگند از عمویم جدا نخواهم شد.
ابجر فرزند کعب با شمشیر سعی در یورش به
امام حسین را داشت که عبدالله فریاد برآورد: ای پسر زن بدکاره، میخواهی عمویم را به
قتل برسانی؟ ابجر با شمشیر نوجوان را مورد حمله قرار داد و با شمشیر دست او را قطع
کرد به طوری که دستش از بدنش آویزان شد. عبدالله فریاد برآورد: ای عمو... ای پدر. امام
حسین او را به آغوش کشید و فرمود: پسر برادرم، بر آنچه بر تو نازل گردیده صبر پیشه
کن و آن را نیکو پندار و خداوند تو را به اجداد صالحت ملحق خواهد کرد. سپس دست خود
را بالا برده و دعا نموده: پروردگارا... اگر آنان را که تاکنون مهلت دادهای گروه،
گروه متفرق کن و همانند حیوانهای بیابانی سرگردان نما و فرمانروایان را از ایشان راضی
مگردان، آنان ما را خواندند تا به ما یاری رسانند ولی بر ما تاختند و ما را به قتل
رساندند.
السید در اللهوف میگوید: حرمله با تیری
او را نشان گرفت و در امان عمویش امام حسین به قتل رساند.
شجاعت امام حسن مجتبی علیهالسلام این گونه
در وجود فرزندانش - حتی آن کودک خردسال - دمیده شده بود.
منبع:
http://www.ashoora.ir
لطفا هرچه سریعتر به سایت فوق مراجعه کرده واطلاعاتی مهم رادریافت نمائید.
در صورت تمایل ماروهم لینک نمائید.
pardis.salehin.ir
منتظریم یاعلی